|
علم انساب در گذر تاریخ
مدیر ۵:۱۹ ب.ظ
علم انساب در گذر تاریخ
حجةالاسلام والمسلمین سیدمهدی رجایی، مسئول پژوهشکده انساب سادات در مصاحبه با افق حوزه، ضمن تعریف علم انساب به تبیین و تشریح برنامه ها و فعالیت های این پژوهشکده پرداخت. متن این گفت وگو در ذیل تقدیم خوانندگان ارجمند می گردد.
علم انساب در گذر تاریخ
ادامه مطلب |
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: دو شنبه 24 / 8 / 1398برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
شناخت سادات
در کشور پهناور ايران از قديم خاندان هاي سادات وجود داشتند . گروهي از ميان آنها به مقامات علمي رسيدند ، به گونه اي که در عصر و زمان خود به شهرت به سزايي نايل آمده و آوازه آنها در اقصي نقاط و حتي جهان پيچيد . درباره خاندان هاي سادات اگر چه به صورت پراکنده و در لابه لاي کتابها مطالبي آمده است . ولي به صورت مدون در جايي ديده نشد . در اينجا ضمن بيان دو مقدمه ضروري يعني خاندان و سيد ، به سير تاريخي مهاجرت سادات به ايران و شاخه ها ي اصلي سادات موجود در ايران و نیز سادات معروف در دیگر نقاط جهان پرداخته مي شود . خاندان خاندان (Extenden Family) در لغت به معناي تبار ، قبيله و دودمان است و در اصطلاح به چند خانواده وابسته به هم گويند که در تمام آنها وابستگي از طريق پدر است. مترادف خاندان در زبان عربي آل مي باشد . ريشه آل از اهل است. آل در اصطلاح جز به شرفا و اعلام و زعماي قوم و طائفه اطلاق نمي.گردد و مقيد به زمان و مکان هم نيست. خاندان ها به طور کلي بر حسب منطقه جغرافيايي ، نژاد ، دين و وابستگي طبقاتي، تقسيمات متفاوت دارند. خاندان.هاي ايراني نيز بر حسب مذهب ، نسب ، نژاد و جايگاه اجتماعي به انواع گوناگون تقسيم مي. شوند:شيعي و غير شيعي ، سادات و غير سادات ، فارس و غير فارس ، سلاطين و غير سلاطين ، اصيل و غير اصيل ، علمي و غير علمي از جمله انواع خاندان هاي کشور ايران است. آثار و تأليفاتی كه در آنها از خاندان هاي سادات ايراني ياد شده است ، را مي توان تحت دو گروه اختصاصي و عمومي قرار داد . در گروه اول کتاب.هاي فراواني نوشته شد. در اين کتاب.ها، تنها به خاندان خاصي اشاره گرديد. خاندان مرعشي در ايران ، علي اکبر مرعشي ؛ شجره طيبه ، محمد باقر رضوي ؛ شجره مبارکه يا برگي از تاريخ خوزستان ، محمد جزايري ؛ شجره نامه و نسب نامه سادات مرعشي يزد و فارس ، نوشته عبد العلي عظيمي، از جمله کتا ب هاي اين گروه است.دربـاره .گروه .دوم نيز آثاري وجود دارد که بيشتر جنبه دائرة المعارفي در آن مد نظر مي.باشـد. کتاب هاي مانند : ماضي النجف و حاضرها.، تأليف شيخ جعفر آل.محبوبه.؛ طبقات اعلام الشيعة ،نوشته آقا بزرگ تهراني ؛ اعيان الشيعة ، نوشته سيد محسن عاملي و ريحانة الادب ، تأليف سيد محمد علي مدرس را مي توان داخل در اين دسته آورد. سيد سيد بر وزن فَعيِل به معني فاعل، از اوزان صفت مشبّهه ميباشد كه در معاني مختلف به كار رفته است. پيشوا، مهتر قوم، سردار، دانا، فاضل، آقا، حكيم، ولقب نوادگان پيغمبر (ص) ، از جمله معاني استعمال شده براي اين كلمه است. جمع سيد، اسياد وساده وسيائد، وجمع الجمع آن سادات است. كلمه سيد در قرآن كريم در يك جا به معني شوهر (سوره يوسف / 25) ودر جاي ديگر (آل.عمران / 39) به معني عابد پرهيزكار آورده شد. در عرف جامعه اسلامي، اصطلاح سيد بر نوادگان پيغمبر از نسل امام علی (ع) وفاطمه زهرا (س) اطلاق ميشود.البته بعضی دیگر معتقدهستن که نوادگان ابوطالب(ع) نیز جزءسادات محسوب میشوند اينكه از چه زماني بر نوادگان پيغمبر كلمه سيد اطلاق شد روشن نيست. همين قدر ميدانيم كه در قرن ششم هجري قمري رواج كامل داشت. در اين عصر قبل از نام علمايی كه از اولاد پيامبر بودند، كلمه سيد آورده شد. اما در كتب قرن پنجم مثل الفهرست شيخ طوسي (متوفي 460ق) و رجال نجاشي (متوفي 450ق)، همه جا كلمه شريف استعمال شده است. واگر در جايي از آنها لفظ سيد ديده شود، به تنهايي ذكر نشده بلكه به صورت السيد الشريف ميباشد. در عصر كنوني، ايرانيان لقب سيد را براي عموم بني هاشم به كار ميبرند. ولي در حجاز براي ممتاز ساختن سادات فرزند امام حسن (ع) آنها را شريف وفرزندان امام حسين (ع) را سيد ميخوانند. در مناطق ديگر كلمه سيد مطلقاً دلالت بر هاشمي بودن ندارد. الف - سير تاريخي مهاجرت سادات به ايران سادات بر حسب مؤقعيت اجتماعي و زماني عصر خويش اقدام به مهاجرت مي کردند. ايران ، آسياي صغير ، يمن ، شام و شمال افريقا از جمله نواحي است که سادات در طي قرون به آنجا رفته اند. پس از ورود اسلام به ايران در قرن نخست هجري ، اولين گروه بني هاشم وارد ايران شدند. اين مهاجرت در نيمه قرن دوم هجري اندکي بيشتر ، و سپس در اواخر قرن دوم تا نيمه قرن سوم شتاب زياد گرفت. در اين زمان، گروههاي فراواني از سادات به شهر ها و نواحي مختلف کشور مانند : ارجان (بهبهان )، قم ، شيراز ، اصفهان ، جبل (همدان و ساير نقاط مرکزي ايران) و طبرستان مهاجرت کردند.اگر چه درباره مهاجرت علويان به طبرستان (مازندران و گلستان ) تحقيقات مبسوطي صورت گرفته است، ولي متأسفانه درباره مهاجرت آنان به ساير نواحي کشور تحقيق مستقلي وجود ندارد. براي مهاجرت سادات به کشور ايران چند عامل مي توان ذکر کرد: 1. ستم بيش از حد حکام ، از شکنجه گرفته تا قتل و غارت در عراق و حجاز. قتل عام سادات به دستور معاويه ، يزيد بن معاويه ، مروان بن حکم و نيز عبيد الله بن زياد حاکم. کوفه ، نمونه هاي از اين علت است. 2. خروج عليه حاکم زمان به عناوين و اغراض مختلف ، مانند: قيام زيد بن علي(ع) عليه دستگاه هشام بن حکم. خروج زيد و پسرش يحيي موجب تحريک و کينه امويان گرديد، چه تا زماني که آنان بر کرسی خلافت بودند پيوسته به هر طريقي به بني هاشم آزار مي رسانيدند ؛ قيام يحيي بن عبد الله (برادر نفس زکيه) در طبرستان و ديلم (منطقه ای بين استان های گيلان، مازندران و قزوين) عليه حکومت هارون الرشيد (متوفي 193 ق) ؛ قيام عيسي بن زيد بن علی سجاد(ع) در زمان حکومت عباسيان ؛ قيام ابن طباطبا در کوفه در زمان هارون الرشيد و غيره 3. ولايت عهدي امام رضا (ع) در خراسان ؛ امام رضا (ع) پس از رسيدن به ولايت عهدي ، نامه اي به سادات مدينه نوشت و آنان را به ايران دعوت کرد. آمدن حضرت معصومه (ع) همراه با برادران و خواهران ديگرش ؛ و نيز آمدن بسياري از سادات از جمله هلال بن علي از نوادگان امام محمد باقر (ع) مدفون در اردهال کاشان در اوايل قرن سوم هجري قمري ، به همين سبب بوده است. 4.پديد آمدن حکومت شيعي علويان در مازندران ، که موجب جلب سادات به خطه شمال گرديد. 5. امنيت اجتماعي و مناسب بودن شرايط زيست از قبيل آب فراوان ، زمين مرغوب و قابل کشت و زرع و غيره مانند: مهاجرت مير نظام الدين احمد مدني به دشت جاپلق اليگودرز لرستان که بر طبق تصريح وقف نامه موجود، انگيزه عمده او از مهاجرت همين علت بود. شاخه اصلی سادات کل سادات از نسل امام علی(ع) به فرزندان ایشان برمیگردند: امام حسن (ع) امام حسین(ع) محمد حنفیه عمراطرف ابولفضل العباس(ع) ب _ شاخه هاي اصلي سادات در ايران در کشور پهناور ايران شش گروه عمده از سادات وجود دارند . آنها عبارتنداز 1 _ حسني ، از نسل فرزندان امام حسن مجتبي (ع) ( 3 _ 95 ق ) ؛ خاندان هاي علمی بحرالعلوم ،طباطبایی،حبوبی، بروجردي ، قاضي ، گلستانه و مدرس از اين گروه مي باشند . 2 _ حسيني ، از نسل فرزندان امام علي السجاد (ع) ( 38 _ 95 ق ) ؛ خاندان هاي علمی اشکوري ،امامي اصفهاني ، خاتون آبادي ، خامنه ای ، خسرو شاهي ،دستغيب شيرازي،فاضلی(هیّالی)،طالقا نی،غرابی، ، دشتکي،زنجانی ،سدهي ميردامادي ، شبيری زنجانی ، شهرستاني ، شهيدي ، قائم مقامي ، قزويني ، کاشاني ،مرعشي ،ميرزاي شيرازي ، ميلاني و هدايتي از اين گروه هستند . 3_ محمدي يا محمديان ، که از نسل محمد اکبرمعروف به.حنفيه ( 15 يا 18 _ 84 ق ) بوده و خود شاخه اي از سادات علوي محسوب مي شوند خاندان عقيلي اصفهاني جزو اين دسته است . ساداتی نیزدر کشور عراق وجود دارند که منسوب هستند به حضرت عباس(ع) 4 _ موسوي ، از نسل فرزندان امام موسي کاظم (ع) ( 128 _ 183 ق )؛ خاندان هاي علمي آيت اللهی شيرازي ، آيت اللهي يزد ، اصفهاني ، بجنوردي ، بهبهاني ، جزايري ،آلبوشوکه،حرمشاهی، خميني ، خوانساري ،زنجاني ،شهرستاني،شيرازي ، صدر ، کشفي ،گلپايگاني، مشعشعي و ميرلوحي از اين دسته اند. 5 _ رضوي يا رضويان، از نسل محمد الاعرج بن احمد بن موسي مبرقع ( 218_ 296ق) فرزند امام محمد تقي ملقب به جواد الائمه (ع) ( 195 _ 220 ق )؛ خاندان هاي علمي قصير ،مدرس رضوي و ناظري جزو اين قسم هستند . این خانواده ها نیز جزءسادات حساب میشوند 6_ هاشمي ، از نسل عقيل و جعفر از فرزندان ابو طالب (ع) ؛ خاندان جعفري و وزينبي از اين گروه هستند . ج _ خاندان هاي سادات ايراني در ايران برطبق يافته هاي ميداني و کتابخانه اي بيش از 150 خاندان سادات وجوددارد. هريک از خاندان هاي سادات درتخت يکي ازشش گروه مذکور در فوق قرار مي گيرند. منابع
1- دائرة المعارف تشيع 1 / 134. 2- لسان العرب 3/ 230 3-لغت نامه دهخدا / 4- جامع الانساب / 5- 34. 5- تاريخ الخلفاء / 24 ، 25 ؛ 6-وفيات الاعيان 4/ 137.
[ جمعه سیزدهم دی ۱۳۹۲ ] [ 18:36 ] [ مرتضی نیکزاد ]
ادامه مطلب |
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: دو شنبه 11 / 7 / 1398برچسب:رودزرد , هفتکل , میرسالار , دهدشت , رامهرمز , اهواز , باغملک , ایذه , قم , بردخیمه , پگین , ابولفارس , , ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"جدول عادی"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;} اهل بيت عليهم السلام و سادات در جهان اسلام چنانچه بخواهيم دورنمايى از موضع اهل بيتعليهم السلام و ذريه پيغمبرصلى الله عليه وآله، وبه طور كلى سادات در جوامع اسلامى، ترسيم كنيم لازم است كتابها و مآخذمربوط به موضوعات ذيل را مد نظر قرار دهيم: - كتب انساب و مشجرات كه تعداد آنها زياد است، و من بر سه كتابكه فهرست طبقات نسابين را در بردارد، اطلاع يافتهام: اول، كتاب منية الراغبين فى طبقات النسابين نوشته سيد عبدالرزاق كمونهحسينى ط نجف به سال 1392ه . وى 518 تن از نسبنويسان را نام بردهاست. در آغاز كتاب اصطلاحات علم نسب را ذكر كرده، آن گاه آنان را قرنبه قرن به ترتيب حروف تهجى معرفى نموده است. دوم، كتاب طبقات النسابين از ابوبكر زيد ط رياض به سال 1407ه . وىكه از كتاب اول اطلاع داشته 588 تن را نام مىبرد. سوم-طبقات النسابين از نسابه عصر ما، آيةالله مرعشى كه نام آن درمقدمه آن دو كتاب و نيز در مقدمه سيد محمد صادق بحرالعلوم بر كتابعمدةالطالب آمده است، ولى من آن را نديدهام و ظاهرا به طبع نرسيده باشد. اين حجم ضخيم از كتابها و علماى انساب كه غالبا در شناختسلسلهسادات است كه به نحوى به رسول اكرم(ص) منتهى مىشوند و برخى از آنهابه انساب عرب يا قريش يا طوايف ديگر مربوط و يا شامل همه انساب است،خود حاكى از گسترش موضوع سادات است. در اين جا لازم است دانسته شود كتابهاى انساب دو نوع است: مشجر ومبسوط. مبسوط، هر يك از سلسله ها را از بالا به پايين، از جد اعلا تا پدرخانواده ذكر مى كند، در حالى كه مشجر از پايين آغاز مىكند و به اصطلاح از(بطن اسفل) آغاز و تدريجا پدران را تا جد اعلا نام مى برد. (1) 2- بررسى خاندانهاى نقابت و نقباى سادات يا نقيب الاشرافها كه درسراسر كتب تاريخ و تراجم رجال نامى اسلام، اين عنوان به چشم مىخورد،ولى اكنون حضور ذهن ندارم كه آيا كتابى درباره نقابت و سلسله نقبا تاليف گرديده است يا نه؟ در هر حال تاريخ پيدايش اين سمت و سير آن در كشورهاى اسلامى درادوار مختلف، به شناخت موقعيتسادات در جهان اسلام كمك شايانى مى نمايد. - مطالعه سلسله هاى ملوك و امرا و حكومتهايى كه از ميان خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله در تاريخ اسلام جابجا تاسيس گرديده و يا تاكنون وجود دارد. اينبخش را مى توان در كتابهاى مربوط به طبقات سلاطين اسلام از جمله كتابى به همين نام و كتابى به نام سلسله هاى اسلامى ملاحظه كرد. - سيرى در زندگى مشايخ فرقه هاى تصوف و طرق عرفانى و ارباب سير و سلوك در گذشته و حال كه اكثرا خود را از نسل پيغمبرصلى الله عليه وآله مىدانند وگويا اين امر را ملاك مشروعيت رهبرى خود به شمار مى آورند. - بررسى سلسله طريقت صوفيان كه تقريبا همه آنان سرانجام بهعلىعليه السلام مىرسند، و اين بحثبسيار گسترده، و مبتنى بر رسيدگى سلسله مشايخ همه فرقه هاى تصوف است در سراسر كشورهاى اسلامى كه سهم آنان در اهل نتخيلى بيشتر از شيعه است، و اصولا در مناطق سنى نشين طريقههاى مختلف وجود دارد و كمتر كسى است كه پيرو يكى از اين طريقه هانباشد و همه آنان عواطف خاصى به اهل بيت عليهم السلام نشان مى دهند. - بررسى قبور و بقعههاى متبركه امامزادهها و سادات در سراسر جهاناسلام كه نزد همه مسلمين احترام دارند. - بررسى خاندانهاى سادات از بزرگان علماى اسلام از طبقات فقها،مفسرين و متكلمين كه هر كدام از اين خاندانها در جامعه خود برجستگىداشتهاند و نسب به اهل بيتعليهم السلام مىرسانيدهاند. علاوه بر اينها كه از منابع مهم بحث ماست، در لابلاى كتابهاى تاريخ وبخصوص تاريخ شهرها مانند تاريخ بيهق، تاريخ بغداد، تاريخ دمشق و ياخطط مقريزى و كتابهاى مربوط به شهرهاى مغرب و اندلس و شبه قاره هندو جز آن، مىتوان به منابع ذيقيمتى دستيافت. به هر حال، جايگاه ذريه پيغمبرصلى الله عليه وآله در اسلام به قدرى گسترده است كهشايد هيچ موضوع ديگرى چنين وسعت نداشته باشد. حال كه اجمالا روشن شد مساله مورد بحث ما به چه موضوعاتى ارتباطدارد و اجمالا جهتبحث در آن، به چه منابعى بايد رجوع كرد، به طورپراكنده از هر يك از آن موضوعات، فهرستوار مطالبى را مىنگارم تا شاهدعرضم باشد (و مشت نمونهاى از خروار). فضايل اهل بيتعليهم السلام در كتاب و سنت ظاهرا نياز به توضيح نباشد كه در قرآن در چند مورد از جمله آياتمربوط به اولىالقربى، آيه مباهله، آيات خمس و انفال، آيه تطهير صريحا، ودر آياتى ديگر ايماء، قرآن راجع به اهل بيتعليهم السلام سخن گفته است. در روايات مسلمين اعم از شيعه و اهل سنتبه طور اعجابآور،روايات در فضيلت اهل بيتعليهم السلام و محبت آنان آمده است كه در اينبارهكتابهاى فراوان مستقل و نيز بخشهايى از صحاح سته و ديگر مجامع حديثىاهل سنت و شيعه تاليف شده است. ما از طرح مساله اهل بيتعليهم السلام در كتاب و سنت، اين نكته واضح رايادآور مىشويم كه با وجود اين همه نصوص فراوان در كتاب و سنت و درروايات مروى از همه طرق اسلامى، هيچ فرد مسلمانى نمىتواند از اظهاردوستى و محبتبه اهل بيتعليهم السلام شانه خالى كند، زيرا در قبال يك امر قطعىو ترديدناپذير قرار خواهد گرفت. بنابراين به طور قطع محبت و فضل اهل بيت پيغمبرصلى الله عليه وآله از ضرورياتاسلام است; مانند نماز و روزه و حج و ديگر ضروريات اسلام. به نظرمىرسد كمتر موضوعى در اسلام و در كتاب و سنتبه اين درجه از اهميتباشد. و چه خوب گفته استيكى از دانشمندان درباره علىعليه السلام : «دوستانشاز ترس و دشمنانش از روى عداوت، فضايل علىعليه السلام را پنهان كردند،معالوصف، فضايل او جهان را پر كرده است». شايد در كمتر موضوعى به اين اندازه كتاب و مقاله و شعر و مديحه ومرثيه وجود داشته باشد. كثرت ذريه رسول اكرمصلى الله عليه وآله به طور حتم در اسلام و شايد پيش از اسلام، حتى در تيرههاى دوازدهگانهبنىاسرائيل، خاندانى به اين گستردگى و حجم ضخيم از لحاظ كمى و كيفىكه در خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله بوضوح ديده مىشود، سابقه نداشته است. اما از لحاظ كمى و كيفى و تعداد نفوس و كثرت تيرهها، كافى استيكنظر اجمالى به كتابهاى انساب و مشجرات بيندازيم. ما از باب نمونه به طوراجمال كتاب معروف عمدةالطالب فى انساب آل ابىطالب نوشته احمدبنعلىبن حسين... ابوالعباس جمالالدين ابن عنبه داوودى طالبى حسنى (م825 ه) نسابه عراقى را ذكر مىكنيم. وى به هدف تصحيح نسب سادات و شناخت نسبهاى جعلى به خواهشيكى از سادات صاحب قدرت عصر خويش، اين كتاب را در اعقاب ابىطالبنوشته و پس از ذكر اولاد عقيل و جعفر، برادران علىعليه السلام، در (اصل ثالث) بهذكر اولاد آن حضرت مىپردازد و راجع به علىعليه السلام و فرزندانش، شرح حالجامعى آورده است و تنها پنج تن از پسران علىعليه السلام را داراى عقب مىداند:حسن و حسينعليهما السلام از نسل فاطمه سلامالله عليها، عباس، محمدبن حنفيه،عمرالاطرف از ديگر همسران علىعليه السلام. آنچه در اين جا براى ما اهميت داردذريه امامين حسن و حسينعليهما السلام است. وى در بحث از اعقاب سبطين مىگويد: اعقاب حسنينعليهما السلام دوازدهسبطاند: شش سبط از حسن و شش سبط از حسين. و آن گاه حديث نبوى راكه فرمود: «سيكون من ولدى عدد نقباء بنى اسرائيل» بر آن دوازده سبطمنطبق دانسته است. در فصل اول، اعقاب حسنعليه السلام را از دو پسرش زيد وحسن (مثنى) در دو مقصد به تفصيل ذكر كرده است. عقب زيد يك سبط ازفرزندش حسن بن زيد و عقب حسن مثنى از پنج فرزند: عبدالله محض،ابراهيم عمر، حسن مثلث، داود و جعفر، جمعا شش سبط اعقاب امام حسنعليه السلاممىباشند، كه تا صفحه 191 كتاب تفصيلا همراه شرح حال ذكر شدهاند. آن گاه در فصل دوم، اعقاب حسينعليه السلام را در شش سبط بدين كيفيتشمرده است: از ميان فرزندان حسين تنها فرزندش علىبن الحسينزينالعابدينعليه السلام پس از شهادت پدر زنده ماند، و از او شش سبط از ششپسر: محمد الباقرعليه السلام، عبدالله الباهر، زيدالشهيد، عمر الاشرف، الحسينالاصغر و على الاصغر، باقى ماند كه طى شش مقصد ذكر شدهاند. اين بخش ازصفحه 191 تا آخر كتاب را فرا گرفته است. حال آنچه در كتاب عمدةالطالب آمده فرزندان علىعليه السلام وفاطمه سلاماللهعليها تا قرن هشتم و اندكى از قرن نهم است زيرا مؤلف در سال828 ه 0ق درگذشته است. اگر آن تيرههاى دوازدهگانه را تا عصر حاضرحساب كنيم مسلما چند برابر نفوس مذكور در آن كتاب خواهد شد.
ضمنا بايد دانست كه بيشتر نسابهها مانند صاحب اين كتاب، خود سيدبودهاند و ابن عنبه در اين كتاب جاى جاى آنان را نام مىبرد و از ايشان نقلمىكند از جمله: الشريف الفاضل فى النسب و الطب و الشجاعة و الحجة شيخالعمرى و ابوالغنايم و ديگران. ابن عنبه در پايان كتاب مىگويد: اين كتاب مختصر من فوائدى رادربردارد كه كتابهاى مبسوط ندارد، و هم ضوابطى را كه در خلال مطولاتمتفرق است. نكته ديگر آن كه رسم نسبنويسان است كه اعقاب دختران را ذكرنمىكنند و تنها به ذكر دختران بلافصل افراد اكتفا مىكنند. حال اگردودمانهايى كه از طرف مادر سيد هستند به حساب آوريم، مثنوى هفتاد منكاغذ شود. اينك اشارهاى به خاندانهاى سادات در كشورهاى مختلف مىكنيم: سادات در مغرب تعداد نفوس سادات علوى در مغرب اقصى (مراكش) بسيار زياد است وشايد متجاوز از يك مليون تن باشند. زيرا در اواخر قرن دوم دقيقا در سال172 ه ق كه ادريس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علىبن ابىطالبعليه السلام ،برادر كوچك محمدبن عبدالله بن الحسن معروف به (نفس زكيه) (145ه ق)در مغرب قيام كرد و سلسله (ادراسه) را تشكيل داد، سادات فراوانى از نسلاو و برادرش يحيى، در مغرب پديد آمدند كه تاكنون وجود دارند. من در مغرب به افراد و شخصيتهاى متعددى از اساتيد دانشگاه و ديگرانبرخوردم كه ملقب به لقب «ادريسى»اند و نسب به ادريس بن عبدالله،سرسلسله خاندان ادريسى مىرسانند. سلسله نسب شاه كنونى مغرب به خودمحمدبن عبدالله (نفس زكيه) مىرسد كه اجداد وى در حدود قرن نهم هجرىاز حجاز به مغرب رفتهاند و از «ادراسه» مغرب نيستند بلكه از بنى اعمامايشان و از اشراف مكه محسوب مىشوند. علاوه بر اين، شخصيتها و خاندانهاى فراوانى با لقب «العلوى» در آنديار وجود دارند و از احترام خاصى در بين مردم برخوردارند، مردم به آنها«سيد» يا به تعبير محلى «سيدى» مىگويند. در حدود 23 سال پيش از اين درسفر اول خود به كشور مغرب، در نماز جمعه رسمى دولتى در «جامع الحسنالاول» جد شاه حسن كه او را حسن ثانى مىگويند، شركت كردم. راهنماىمن كه يك دانشجوى ايرانى بود گفت: نمازگزاران دو صف مقدم، از«علويين» هستند كه به لحاظ احترام، جلو مىايستند. اتفاقا در آن روز خطيب جمعه كه از روى نوشته خطبه مىخواند، پس ازحمد و ثناى الهى و درود بر پيغمبرصلى الله عليه وآله و آل و اصحاب و خلفاى راشدينگفت: «و على ابنته فاطمة الزهراء و على امها خديجة الكبرى و على ابنيهاالحسن و الحسين رضىالله عنهم» اين جمله در خطبههاى جمعه ديگر مناطقاهل سنت ذكر نمىشود، و خطبا به همان درود بر آل و اصحاب و خلفاىراشدين اكتفا مىكنند. بارى، سادات در كشور مغرب از تعداد بيشتر و از احترام بالاترىبرخوردارند. سادات در اندونزى در كشور بزرگ اندونزى كه اينك از لحاظ كثرت نفوس مسلمانها،برترين كشور اسلامى است و در حدود 150ميليون جمعيت دارد، خاندانبزرگى با عنوان (علوى و علويها) زندگى مىكنند كه در طول تاريخ و تاكنوناز احترام خاصى برخوردارند و بيشتر پستهاى بالا را در دست دارند. يكىاز افراد برجسته آنان آقاى «اسد شهاب» است كه اينك پيرمرد شريف ومجللى است، داراى تاليفات، و آشنا به مسائل اسلامى جهان اسلام و زبانعربى است. و برخى از كتابهاى خود را به عربى نوشته است. وى منشى مخصوص دكتر احمد سوكارنو، اولين رئيس جمهور اندونزىبوده و كتابى هم در زندگى آن مرد نوشته كه پرده از اعمال و عقايد وتمايلات او به مسلك كمونيستى، برداشته است، و در حدود 23 سال پيش ازاين در لبنان در اولين برخورد من با او، آن كتاب را به من اهدا فرمود. بار ديگر در سال 1344 شمسى او را در مكه در دفتر مؤسسه«رابطةالعالم الاسلام» ديدم كه نماينده كشور خود در آن مؤسسه بود. واينك از سه سال پيش از اين به لحاظ سمت من در «مجمع جهانى تقريبمذاهب اسلامى» دوباره ارتباط ما برقرار گشته و در اين مدت دوبار بهايران آمده است، يك بار براى شركت در ششمين كنفرانس وحدت كه ازسوى آن مجمع برگزار گرديد. ديگر بار براى شركت در كنفرانس جهانى اهلبيتعليهم السلام، و مكاتبه بين ما ادامه دارد. بارى، از ايشان پرسيدم شما از كدام يك از تيرههاى سادات هستيد؟ گفت: از اعقاب على بن جعفر عريضى، فرزند حضرت صادقعليه السلام و اصلما از ناحيه (حضرموت) ساحل درياى هند است كه اجداد ما از آن جا بهاندونزى هجرت كردهاند و در اصل شيعه بودهاند اما به لحاظ دورى از مراكزعلمى شيعه، سنى شافعى شدهاند. اينك تدريجا دارند مستبصر مىشوند.خود او نيز شيعه است. بنا به گفته وى علويون آن ديار مانند خود او، شجره نسب خود را حفظكردهاند و از اين علويون در حضرموت اكنون نيز هستند و برخى از آنان درسلطان نشين عمان به مقام وزارت هم رسيدهاند. سيد محمد بن عقيل صاحبكتاب النصايح الكافية لمن يتولى معاوية از همين سلسله است. يك نويسندهجوان با لقب «السقاف» در اردن، كتابهايى در رد «شيخ محمدناصرالدينآلبانى»، عالم سلفى معروف عصر ما نوشته است. و نيز عالمى به نام سيدعبدالله علوى در لاذقيه زندگى مىكرده كه خاندانش هم اكنون هستند. و هردو از همين خانداناند. بارى، تعداد نفوس علويين دراندونزى و حضرموت و عمان، دقيقا معلومنيست و شايد به صدها هزار برسند. شخصيتهاى معروفى از ميان آنهابرخاستهاند، از جمله خاندان معروف علمى «حبشى» از همين تيره از علويينمىباشند. سادات در يمن در بين زيديهاى يمن، خاندانهاى متعددى از اولاد امام حسن و امامحسينعليهما السلام در يمن از حدود 1200 سال پيش اقامت كردهاند و در معرفى وشرح حال سلسلههاى آنان كتابها نوشتهاند. سادات در يمن هم اكنون نيز كهدستگاه امامت از آن ديار برافتاده است، از احترام خاصى برخوردارند، چهآنها كه به مذهب زيدى وفادار ماندهاند، و يا به مذهب شافعى گرايش پيداكردهاند ولى عواطف و احساسات آنان مانند همه يمنيها عواطف شيعى است.يمن نيز مانند عراق و ايران از آغاز، كشور اهل بيتعليهم السلام بودهاست. زيديه در امام، شرط مىدانند كه يكى از فرزندان فاطمه سلامالله عليها وعلىعليه السلام و از ذريه امام حسن يا امام حسينعليهما السلام و فقيه و عادل و قائم بهسيف باشد، در حالى كه شيعه اثنى عشريه افراد مشخصى از نسل امام حسينرا با شرايطى از جمله اعلم و اتقى و اشجع با وصف «عصمت» امامان خودمىدانند. سادات در عراق از عصر علىعليه السلام به بعد، خاندانهاى سادات در شهرهاى عراق و از جملهدر بغداد، نجف، كربلا، كاظمين، حله، بصره، سامرا و ديگر جاها سكنى دارند.سادات كربلا و نجف و كاظمين، اكثر از خاندانهاى علمى معروف هستند;مانند خاندانهاى بحرالعلوم، طباطبائى، شيرازى، قزوينى، طالقانى، صدر،حكيم و جز اينها. سادات محترمى هم در كربلا، نجف، كاظمين و سامرا كليددار اعتابمقدسهاند، اما كليدداران سيد سامرا سنى هستند. يكى از عراقيهاى ساكن قمگفت ما سادات سامرا از اولاد جعفر كذاب، برادر حضرت عسكرى هستيم.وى بعد از پدر، مدعى امامتبود و گويا بعدا توبه كرد و در سال 271ه .قدرگذشت. در بغداد نيز از سادات سنى خاندانهايى وجود دارند; از جمله خاندانآلوسى; كه صاحب تفسير مهم روح المعانى است. سادات در عربستان شرفاى مكه كه بيش از هزار سال در آن شهر امارت داشتهاند، از اولادحضرت امام حسن مجتبىعليه السلام هستند و آخرين امير ايشان، شريف حسين،پدر ملك فيصل پادشاه عراق و ملك عبدالله، پادشاه اردن بود كه بعدا اين دوخاندان در عراق و اردن، سلسله سلطنت تشكيل دادند. آخرين پادشاه عراقنوه ملك فيصل اول، ملك فيصل دوم بود. و آخرين پادشاه كشور هاشمىاردن، ملك حسين نوه ملك عبدالله است. در ساحل خليج عقبه در ينبع خاندانهاى سادات حسنى زندگى مىكنند،در مدينه سادات معروف به نخاولى هستند كه نمىدانم حسنى هستند ياحسينى. به هر حال در مكه و مدينه و ديگر نقاط عربستان، هم اكنون خاندانهاىسادات فراوانند، اما از ترس وهابيها خيلى خود را افشا نمىكنند. در مكه خاندان «السيد العلوى المالكى» هستند. بزرگ اين خاندان،سيدعباس العلوى المالكى بود كه من او را ديدهام. او مورد توجه اربابطريقتبود و مريدانى در افريقا و شام داشت و مدرس رسمى مسجدالحرامهم بود. و هم اكنون فرزندش دكتر محمد العلوى المالكى همان سمت را داردو مريدان پدر را دستگيرى مىنمايد. سادات در مصر خاندانهاى سادات و نقيبان در كشور مصر فراوانند. مشايخ طريقت درمصر غالبا يا عموما از سادات هستند. در مصر عليا بالاخص در شهر اسوانطايفهاى به نام «جعافره» زندگى مىكنند با اقتدار و شجاع و مورد عنايتدولت مصر. آنان خود را از فرزندان جعفربن محمدالصادق مىدانند. در اسوان شبى در يك قهوهخانه با عدهاى از آنان برخورد كردم كه گفتندما شجره نسب در دست داريم، عجيب است كه برخى از آنان، از لحاظ قيافهو نحوه حركات دست و صورت هنگام صحبت، به فرزندان مرحوم آيةاللهقمى شباهت داشتند. در ساحل طرف مقابل شهر اسوان جزيرهاى است كه اكثر ساكنان آن همينجعافره هستند. يكى از افراد سرشناس ايشان، نويسنده معروف مصرى،عباس عقاد است كه علاقه خاندانش را به اهلبيتعليهم السلام در كتاب فاطمهالزهراء و هم در كتاب انا كه شرح زندگى خود اوست، ياد كرده است. گرچه دراين كتاب از سيد بودن خود نام نبرده، اما نوشته است «در بين خويشان منكمتر كسى است كه به نام پيغمبرصلى الله عليه وآله يا خاندانش و يا يكى از انبياء ديگرمسمى نباشد، چه از زنها و يا از مردهاى ايشان». در كتاب فاطمةالزهراء مىنويسد هنگام عيد ميلاد زهراء سلامالله عليها،مادرم از فرط عشق و علاقه به آن حضرت نمىدانست چطور انواع شيرينىبراى ما تهيه كند!! جنازه عباس عقاد را در ميدانى واقع در سر بالايى سد اسوان، دفنكردهاند و در راه رفت و برگشت از سد اسوان ماشينها آن ميدان را دورمىزنند. در كنار آن ميدان در دامنه كوه، بقعههايى به چشم مىخورد كه گفتهمىشد مردم آنها را به ياد افرادى از اهل بيتعليهم السلام (مانند امام بارههاى هند)ساخته و به زيارت آنها مىروند. به هر حال، جعافره مصر، خود موضوع قابل بحثى است و احتمالاتيرههايى از آنان از اعقاب جعفربن ابىطالب باشند. در اين خصوص به كتابعمدة الطالب رجوع شود. اين نكته مسلم است كه مصريان عموما نهايتعشق و علاقه را به اهل بيتعليهم السلام دارند و از دفتر تلفن قاهره به دست مىآيدكه نامهاى خاص اهل بيتعليهم السلام بيش از نامهاى ديگر است، علاوه بر نام حسنو حسين، نام حسنين در مصر فراوان است و خاندانهاى معروفى مانندخاندان حسنين هيكل نويسنده مصرى در مصر يافت مىشوند. ولى رابطهمصريها با اهل بيتعليهم السلام همهاش اظهار محبت و برگزارى جشنهاست نهعزادارى. من در روز عاشورا به حرم امام حسينعليه السلام (راس الحسين) رفتم،مردم مثل كسى كه از حادثه آن روز خبر ندارد مانند هميشه، اظهار محبتبهاهل بيتعليهم السلام مىكردند و ابدا اثرى از عزادارى در آنان و نه در شهر قاهره بهچشم نمىخورد و چنين بود در شهر قاهره. آقاى سيدطالب رفاعى عالمشيعى كه در آن هنگام در قاهره اقامت داشتبا من در حرم حسينى بود، بهمردم مىگفت: «مردم مىدانيد امروز چه روزى است؟ روز عاشورا است كهامام حسينعليه السلام را شهيد كردهاند» اما مثل اين كه تاثيرى در مردم نداشت.بلى در مصر شنيدم تكيهاى از آن شيعيان از قديم به جاى مانده كه ظاهرا درآن هنگام در آن تكيه، مراسم عزادارى برگزار نمىشد و اگر مىشد، منخبردار نشدم. مرحوم سيد محسن امين جبل عاملى در كتاب معادن الجواهر ج 2/330در شرح ديدار دوم خود از مصر، سال 1341 هجرى قمرى نوشته است:«شيعيان در قاهره دو تكيه دارند; يكى از آن ايرانيها و ديگرى از آن تركهااست. و در ايام عاشوراى حسينى در هردو تكيه مراسم عزادارى و اطعامبرقرار است. و علاوه بر شيعيان، سنيهاى مصرى و سياحان فرنگى هم در آنمراسم شركت مىكنند. اما گويندگان صلاحيتسخن گفتن و مصيبتخواندنندارند ومطالب واهى و دروغ و موهن براى مردم مىگويند كه جاى تاسفاست. بعدا مىگويد: «از كارهاى لازم آن است كه مدرسهاى تاسيس و عدهاىمرثيهخوان در آن تربيت كنيم، زبان عربى و صرف و نحو و ادبيات را به آنانبياموزيم تا روضه را صحيح بخوانند.» خود آن مرحوم در شام چنين مجلسدلخواه خود را برگزار مىكرد. مرحوم عاملى درهمان كتاب از اين كه جماعت انبوهى از ايرانيان، درمصر زندگى مرفهى دارند اما به فكر يادگرفتن احكام و فرائض خود نيستنداظهار تاسف مىكند. بلى من هم در مصر برخى از تابلوهاى مغازهها را دراطراف حرم حسينى ديدم به نام اصفهانى يا خراسانى، اما گويا ايرانيان درمصريها تحليل رفتهاند و از ايرانى بودن و تشيع جز همين عناوين اصفهانىيا خراسانى چيز ديگرى براى آنان باقى نمانده است. مرحوم عاملى در صفحه 332 همين كتاب در پاسخ يك جوان مصرى،معرفى بسيار جالبى از شيعه كرده است كه از بحث ما خارج است. سادات در سودان در سودان تيرههايى از سادات زندگى مىكنند كه من از سلسله نسب آنهابجز سلسله «ميرغنى» اطلاع ندارم.اين سلسله را بعدا معرفى مىكنيم. هنگامى كه به زيارت بقعه المهدى يا به قول ما متمهدى سودانى رفتم،امام جماعت آنجا كه خود را به لحاظ عقيده به مهدويت مهدى، شيعهمىدانست و هنگام بحث من درباره تقريب مذاهب، مىگفتشيعه هستيم ازديگران نام نبر!! بعدا معلوم شد خود او از خاندان خليفه مهدى است. وىشجره نسب مهدى را به من نشان داد كه ظاهرا صحت نداشت زيرا با وسائطكمى به حضرت امام حسن عسكرىعليه السلام مىرسيد و نام كسانى در آن آمدهبود كه در ميان اولاد و اعقاب امام حسن عسكرىعليه السلام وجود ندارند.به نظر مىرسيد مىخواستهاند مهدى را به نحوى با امام عسكرى، والد اماممهدى صلواتالله عليه مرتبط كنند. در كنار قبر مهدى زير همان بقعه و در يك صندوق قبر دو خليفه مهدىقرار داشت، شجره خليفه اول مهدى را هم به من دادند كه نسبتا مىتوانستصحيح باشد. من از اين دو شجره عكس گرفتم. پرچمى را كه مهدى درجنگهايش با انگليسيها در سپاه خود بر مىافراشته، بر ديوار بقعه نصبكردهاند. مهدى هم اكنون در سودان محترم و اسوه مبارزات با بيگانگان است.بقعه او در بخشى از خارطوم به نام جزيره از همه جاى شهر خارطوم ديدهمىشود. آقاى صادق المهدى هم اكنون شاخصترين فرد قبيله است و مريدانمهدى به او اظهار ارادت مىكنند. وى حزبى دارد به نام حزب امت كه مدتىنخست وزيرى سودان را نصيب وى كرد. در افغانستان و آسياى وسطى و تركيه در اين بلاد خاندانهاى بسيارى از سادات اعم از شيعه و اهل سنت ازقديم تاكنون زندگى مىكنند. خاندان اسدآبادى كه به غلط، سيد جمالالديناسدآبادى معروف به افغانى را به آن منسوب مىدارند، در دهى به همين نامتاكنون به سر مىبرند. در ميان افغانستان و ايران نيز خاندانهاى ساداتفراوانند و نيز در سمرقند و بلخ و بخارا و ديگر جاها. همچنين در تركيه دربين اهل سنت از خاندانهاى سادات فراوانند. علويون تركيه كه در اصل شيعهاثنىعشرى بودهاند و فعلا طايفه جدا به شمار مىآيند، و لقب علويون بهلحاظ علاقه خاص آنان به علىعليه السلام و غلو برخى از تيرههاى آنان درباره آنحضرت است و نه به واسطه ارتباط نسبى با آن حضرت; مانند علويونمغرب و اندونزى و ديگر جاها، گر چه در بين آنان علوى نسب هم وجوددارد. در شبه قاره هند اما در هند سلسلههايى از سادات زندگى مىكنند و در ميان آنانشخصيتهاى معروفى پيدا شدهاند. سادات «پتنه» سادات صحيح النسبىهستند كه اصل آنان از علويين نيشابور نشات گرفته; يعنى اجداد آنان ازنيشابور راهى هند شدهاند. از ميان آنان خاندانهاى معروفى برخاستهاند:خاندان (صاحب عبقات)، خاندان ابوالاعلاى مودودى، خاندان امام خمينىرضوانالله تعالى عليه، و بنابر مسموع خاندان ابوالحسين ندوى نويسندهمشهور هند همه از سادات پتنهاند. در اين رابطه هنگام ديدار من از هند، چندسال پيش از اين به زيارت كتابخانه معروف صاحب عبقات رفتم و ازمشاهده آن همه نسخ خطى نادر يا منحصر به فرد لذت بردم و هم تاسفخوردم كه غالبا موريانه آنها را به سرعتبه پودر تبديل مىكرد و هرقفسهاى را كه باز مىكرديم كتابهاى آن در حال انهدام بود. بارى، در آنجا جوانى در سن 16-17 سالگى را ديدم كه از نوادگانصاحب عبقات بود و با فاصله چند پشتبا اجداد امام خمينى از فرط شباهتبه فرزندان امام، گويا برادر كوچك آنان است؟ برخى از سلسله سادات حسينى هند از اولاد امام زينالعابدينعليه السلامهستند. يكى از آنان استاد عاليمقام دانشگاه دهلى و دانشگاه عليگر پرفسورعابدى به من گفت: ما خاندانهاى متعددى هستيم كه هر كدام لقب خاصىاتخاذ كردهايم. من (عابدى)، برخى زينالعابدينى و برخى ديگر سجادى لقبداريم. سلسلههاى سادات رضوى و نقوى كه در هند و پاكستان پراكندهاند و ازاولاد حضرت هادىعليه السلام هستند، به كثرت در بين علما و شخصيتها به چشممىخورند. اخيرا توفيق ملاقات با علامه سيد عبدالله امام بخارى امام جمعه وجماعت مسجد بزرگ دهلى دست داد، ايشان اظهار داشتند: «در حدودچهارصد سال پيش از اين هنگامى كه شاهجهان مسجد دهلى را بنا كرد جداعلاى ما (سيد عبدالغفور شاه سلطان) را از بخارا جهت امامت آن مسجددعوت كرد. و از آن هنگام تا كنون امامت مسجد در خاندان ما ادامه دارد ومن دوازدهمين امام مسجد هستم». «من از ناحيه پدر حسنى حسينى و از ناحيه مادر رضوى هستم». يكى از ملازمان ايشان گفت: اجداد من دويستسال پيش از اين ازمشهد به هند آمدهاند و ما از سادات رضوى هند هستيم. از جمله آنان خاندان سر سيد احمدخان، مؤسس دانشگاه اسلامى عليگراست. در همان سفر به ديدن اين دانشگاه در شهر عليگر كه با قطار تقريبا دوساعت راه با دهلى دارد، رفتيم. در حجره كنار صحن مسجد آن دانشگاه،مقبره سيد احمد خان و خانوادهاش قرار داشت و در سنگ دو طرف دربورودى، شجره آن مرد نامى نقش شده بود. من آن شجره را يادداشت كردم.اجداد او به حضرت هادىعليه السلام امام دهم شيعيان مىرسيدند و از امام هادى تاعلىعليهما السلام همه را با عنوان امام ثبت كرده بودند. عكس او بالاى سرش نصب شده بود با قيافهاى جالب و مهيب، با ريشىسفيد و پهن و انبوه، و اين شعر در پايين عكس نوشته شده بود: تاب يك جلوه نياورد نه موسى و نه طور اين دلم بين كه از اين جلوه فراوان ديده است مسلما اين خاندان هم در گذشته شيعه بودهاند و تاكنون - همانطور كهگفته شد - آثارى از تشيع، از جمله افتخار به سيادت و حفظ نسب و علاقهشديد به اهل بيتعليهم السلام در آنان مشهود است، ولى همان سيطره حكومتهاىسنى مذهب با تعصب شديد كه خاص هند است، آنان را به تغيير مذهب ياكتمان مذهب واداشته است.شايد از همين سلسله رضويهاى هند، بانيان و اداره كنندگان (جامعهاسلاميه) حيدرآباد باشند كه در همان سفر به ديدن آن رفتيم; مدرسهاىبسيار بزرگ با بناى قديمى و تقريبا فرسوده كه فعلا به شكل دانشگاه ادارهمىشود و از بچههاى خردسال تا مردان بزرگ در آن به تحصيل اشتغالدارند، اما در نهايت تنگدستى و فقر اداره مىشود.رئيس دانشگاه سيدىپيرمرد با ريش كوسه در اتاقش روى زمين نشسته بود و براى دانشجوياندوره دكترى كه گردش حلقه زده بودند «مطول تفتازانى» درس مىگفت. ودر كنار اتاق او اتاق دارالافتاء قرار داشت. هيات افتائى در آن بر مذهبحنفى به سؤالات مردم پاسخ مىدادند. يكى از آنان كه امام جماعت (مكهمسجد) حيدرآباد بود گفت: ما به همه اين منطقه سرويس مىدهيم و ائمهجماعت و جمعه را ما تربيت مىكنيم. وى به شيعه و ايران، اظهار دوستى و ازوهابيت كه گويا گرفتار آنانند، اظهار نفرت مىكرد. وى گفتبا اين كه ما نيازداريم، از سعوديها كمك قبول نمىكنيم ولى اگر شما پول بدهيد، مىگيريم. بارى، آقاى رئيس دانشگاه نامش سيدعباس بود. وى جزوههاى شعرىاز اشعار خود و پدرش در مدح پيغمبرصلى الله عليه وآله و آل و اصحابش را به من داد كهدر صفحه اول، نسب او را تا چند پشتبه سيدعباس رضوى نجفى رسانيدهبود. پس از مطالعه آن اشعار يقين كردم كه پدرش شيعه بوده ولى تقيهمىكرده است اما خود او وضعش روشن نبود. پيداست كه سيدعباس رضوىنجفى نمىتواند شيعه نباشد... معلوم شد بانى آن مدرسه، مردى عالم و عارف بوده و طريقهاى ازتصوف را ترويج مىنموده است. بلى سلسلههايى از حكمرانان شيعه و سنىعلىالتناوب بر حيدرآباد فرمانروايى داشتهاند و در دوران حاكمان سنى،شيعيان مذهب خود را پنهان مىكردهاند و تدريجا فرزندان ايشان سنىشدهاند با گرايش تشيع و عواطف و محبتبه اهل بيت پيغمبرصلى الله عليه وآله . در ناحيه «ملتا»ى هند چند قرن پيش از اين، سيدى به امارت رسيده استو هنگام مردن حدود 250 فرزند بلاواسطه داشته كه آن ناحيه را مملو ازاولاد پيغمبرصلى الله عليه وآله كردهاند. در كشمير، سادات صحيحالنسب و بزرگوارى زندگى مىكنند كه از ميانآنان بزرگانى برخاستهاند، در كربلا و نجف بيوتاتى از سادات «كشميرى» باهمين لقب شهرت دارند. عارف و عالم معروف، سيد مرتضى كشميرى در نجف اشرف معلم اخلاقبوده و من كسانى را كه از او تعليم گرفته بودند ديدهام، از جمله مرحوم سيدعبدالغفار مازندرانى، مرحوم شيخ على قمى و شيخ مرتضى طالقانى درنجف، و مرحوم سيد هاشم نجفآبادى در مشهد. پدر من نيز خاطراتى از اونقل مىكرد. سادات در چين در چين هم نشانى از سادات هست. از جمله در كتاب حاضر العالمالاسلامى آمده است: سيد شمسالدين در قرون گذشته به چين رفته و اسلامرا در آن مرز و بوم نشر داده است. آقاى (يحيى احمد) دانشجوى چينى دانشگاه علوم اسلامى رضوى مشهدمقدس راجع به اين شمسالدين اطلاعات زير را در اختيار من گذاشت: «شمسالدين با لقب سيد الاجل بزرگترين شخصيت مذهبى و سياسىمسلمانهاى چينى است، مزار وى، در استان (يوننان) در سمت جنوب غربىچين واقع و مورد احترام همه مسلمانهاى چينى است كه گويا همراه تاتارهاءككدر قرن هفتم از بخارى به چين آمده است و احتمال دارد از سادات آن ناحيهباشند. خاندانش در محلهاى به نام «ناجاين» هماكنون در همين استان زندگىمىكنند و حدود 20 هزار نفرند. من هم از همين خاندانم، فرزندشناصرالدين و پس از وى اولاد او جانشين پدر شدهاند و عدهاى از آنان بهحكمرانى رسيدهاند، بسيارى از اسامى مسلمانها با كلمه «نا» آغاز مىشودكه از نام ناصرالدين ماخوذ است». بنا به اظهار ايشان شمسالدين با 31 واسطه به پيغمبرصلى الله عليه وآله مىرسد كهنمىتواند درستباشد زيرا از شش قرن پيش تا رسول اكرم اين اندازه واسطهمتصور نيست، بلى احتمال اين كه سادات كنونى از نسل شمسالدين، با 31واسطه به پيغمبرصلى الله عليه وآله برسند قابل قبول است. وى گفت در آن جا مراسم عاشوراى حسينى برگزار مىشود و زنهاىمسلمان ولادت حضرت زهرا سلامالله عليها را طى مراسم مجللى جشنمىگيرند. سادات در يونان در خاتمه كتاب شرح زندگى حضرت ابوالفضل العباس، مرحومآيةاللهمرعشى راجع به اعقاب و اولاد آن حضرت نوشتهاند: خاندان بزرگى از اولادحضرت عباس در يونان زندگى مىكنند. سادات در ايران سلسلههاى سادات در ايران از فرط كثرت و تيرههاى بسيار، قابل شمردننيستند. در هر شهر و دهى خاندان يا خاندانهايى از ذريه پيغمبرصلى الله عليه وآله زندگىمىكنند سكنه برخى از دهات مانند قدمگاه نيشابور و دهى در كردستان همهسيداند، خاندانهايى از سادات با كلمه «مير» به اضافه، اسمى شهرت دارند;مانند ميرسپاسى، امير معزى، ميرفندرسكى، ميرداماد و بسيارى ديگر و ايننمودار آن است كه جد اعلاى آنان اميرجائى بوده است. و به هر حال ساداتدر ايران مانند كشور مغرب از احترام خاصى برخوردارند و مردم به آنان«آقا» و به زنهايشان «بىبى» مىگويند، هر چند از طبقات پايين باشند. منكسانى از علما را ديدهام كه در مجالس بر سيد جلو نمىافتادند. پدر من هرگاه با عدهاى مىخواستند از جايى خارج شوند، به سادات مىگفت: «شما اولبرويد تا تكليف ما معلوم شود». بارى در شهر ما مشهد سلسلههايى از سادات هستند كه بعضى از آنانتعدادشان به هزارها مىرسد: سلسله سادات رضوى از همه سر هستند، اينسادات با سادات رضوى قم و شيراز از يك تيره هستند. سلسله ساداتشهيدى از اولاد ميرزا مهدى شهيد يكى از شاگردان مبرز وحيد بهبهانى كهنسب به شاه نعمتالله ولى مىرسانند. همچنين در مشهد سادات حسينى و سجادى و جز اينها فراوانند. در قمسلسله سادات رضوى و سادات برقعى از اولاد موسى مبرقع فراوانند. در اصفهان، چند سلسله از سادات مانند عامليها كه مرحوم آية اللهخادمى از آنها بود، روضاتيها، اعقاب سيد محمدباقر، صاحب كتاب شريفروضات الجنات، ميرداماديها از اخلاف دخترى فيلسوف مشهور ميرداماد،ابطحيها، بهشتيها، خاندان مرحوم دكتر بهشتى، نوابها، خاندان سلطان العلمايا خليفه سلطان، ميرفندرسكيها از اولاد ميرفندرسكى، ميرلوحىها وبسيارى از سلسلههاى ديگر. همچنين در شيراز، كرمان، يزد، شوشتر و خوزستان; از جمله خاندانمرحوم سيد نعمتالله جزايرى. اين خاندانها اكثر به يكى از علماى نامى يايك امير مقتدر نسب مىرسانند. در تهران سلسله سادات اخوان، سادات جزائرى، طباطبائى، امامى،بهبهانى شيرازى و ديگران. من از دير زمان هر جا نسبنامه و شجرهاى يافتهام يادداشت كردهام. گاهىدر حاشيه كتاب عمدةالطالب در جايى كه آن شجرهها به يكى از سلسلههاىمذكور در آن كتاب مىرسند، و يا در ورقه جداگانه و اگر توفيق نصيب شوددر نظر دارم آن يادداشتها را تكميل كنم و با كتاب عمدة الطالب به عنوانحاشيه يا ذيل بر آن كتاب، به چاپ برسانم. در تبريز، خاندانهاى سادات طباطبائى (خاندان علامه طباطبائى، صاحبتفسير الميزان) كه به دو تيره تقسيم مىشوند: قضاة و شيخ الاسلامها، تيرهاول ، پشتاندرپشت قاضى و تيره دوم شيخالاسلام تبريز بودهاند. به خاطردارم مرحوم علامه طباطبائى رسالهاى از جد اعلاى خود در دست داشت كهبه فرزندانش وصيت كرده بود، جد اعلاى آنان هم امير مجللى در آن ناحيهبوده است. همچنين خاندانهاى انگجى، شهيدى، حسينى و ديگر خاندانها در تبريزهستند. در بروجرد خاندان طباطبائى كه مرحوم آيةالله العظمى بروجردى از آنهااست. جد اعلاى ايشان سيد محمد طباطبائى حسنى حسينى است كه من دراول كتاب رجال آيةالله بروجردى آنان را به تفصيل معرفى كردهام.طباطبائيهاى كربلا و خاندان بحرالعلوم هم از همين تيره هستند. خبر غيبى قرآن بارى، اينها كه عاجلا و غالبا به اعتماد بر محفوظات نوشته شد،دورنمايى از گستردگى و فزونى ذريه پاك رسول اكرمصلى الله عليه وآله است، كه حقيقتاو بدون اندكى گزافهگويى مصداق آشكار سوره مبارك كوثر است كه بنابراقوال اكثر مفسرين شيعه و اهل سنت، درباره ذريه رسول اكرمصلى الله عليه وآله نازلشده، و لااقل يكى از احتمالات در تفسير اين سوره است، جمله «ان شانئكهوالابتر» شاهد و مؤيد آن است، هر چند برخى از مفسرين متاخر مانند«مراغى» آن را حتى به صورت يك احتمال هم ذكر نكردهاند. حال بايد توجه داشت كه اين همه نفوس بىشمار تنها از نسل يك دخترپيغمبرصلى الله عليه وآله، صديقه طاهره فاطمه زهرا سلامالله عليها پديد آمدهاند، و از ديگردختران پيغمبرصلى الله عليه وآله فرزندى بهجاى نمانده است. پسران متعدد رسولاكرمصلى الله عليه وآله هم همه در كودكى درگذشتهاند. آيا با اين وصف در «كوثر» بودنفاطمه سلامالله عليها و ذريه او جاى ترديدى هست؟ همانطور كه خواهيم گفت اين گستردگى تنها از لحاظ كميت نيستبلكهاز لحاظ كيفيت نيز فرزندان فاطمه سلامالله عليها و علىعليه السلام (كوثر) بودهاند وشخصيتهاى بىشمارى را به جامعه تحويل دادهاند و اين خود يكى از اخبارغيبى قرآن و از وجوه اعجاز اين كتاب آسمانى است. اين حد از فزونى وكثرت سادات، بسيار جاى شگفتى است، مخصوصا با درنظر گرفتن اين كهذريه پيغمبرصلى الله عليه وآله در طول تاريخ بنىاميه و بنىعباس مقتول و شهيد شدهاند.حتى گاهى به صورت دستهجمعى مانند كشتار بنىالحسن به امر منصوردوانيقى، و خاندان فاطميين مصر پس از سيطره صلاحالدين ايوبى بر مصر،كه همه را در قصرى زندانى كرد تا همه مردند. تعداد تقريبى سادات حال كه مرورى بر خاندانهاى سادات در جهان اسلام كرديم، مناسب استراجع به تعداد تقريبى نفوس آنان سخن بگوييم، زيرا تعداد حقيقى فعلا امكانندارد، حتى همان احصاء تقريبى هم بدون مراجعه به شجره همه آنان ممكننيست. در حدود چهلواندى سال قبل از اين يكى از سادات مشهد درصدداحصاء سادات و احياء رسم نقابتبرآمده بود، و احتمالا مايل بود خودشنقيب النقباء شود. در آن هنگام، از او و ديگران شنيدم تعداد نفوس سادات درجهان به 60 ميليون مىرسند. البته اين يك حدس است و هيچ مدركى ندارد. پيشنهاد تجديد نقابت در سمينار مجمع اهل بيتعليهم السلام در مكه مكرمه در حج گذشته، سخنرانىكوتاهى راجع به خاندانهاى سادات كردم و در آن سمينار پيشنهاد نمودمبسيار مناسب است مقام معظم رهبرى حضرت آيةالله خامنهاى متعاللهالمسلمين بطول بقائه بار ديگر اين سنت از ياد رفته نقابتسادات را احياءكنند. اين پيشنهاد در قطعنامه آن سمينار ذكر شده است. بلى انقلاب اسلامىايران بسيارى از سنتهاى فراموش شده را زنده كرد. چه خوب است رهبرمعظم اين سنت را هم زنده نمايند. خود ايشان سيد حسينى هستند، نقابت نقبا را به عهده بگيرند يا هر كس ازسادات جليل را مصلحت مىدانند به اين سمت منصوب نمايند، و براى اينكار بزرگ تشكيلاتى بدهند. اين عمل، در جهان اسلام بسيار جاذبه دارد و بدينوسيله مىتوان با كليهخاندانهاى سادات در جهان، رابطه برقرار كرد، و از اين راه، اسلام و تشيع راروح و صفاى ديگرى بخشيد. حال، اگر خودشان يا ديگرى رياست و زعامتو نقابت كل سادات را به عهده بگيرند. وى مىتواند در هر ناحيه از سوى خودنقيب السادات تعيين كند، و بدين وسيله سلسلههاى موجود سادات شناسايىو سرشمارى شوند، شجرههاى آنان را رسيدگى كنند كه آيا از صحتبرخوردار استيا نه؟ گويا در اصل، منصب نقابتبه چند هدف به وجود آمده: يكى رسيدگى بهنسب مدعيان سيادت، زيرا كسانى به دروغ ادعاى سيادت مىكردند، و نقباىسادات پس از رسيدگى، صحتيا عدم صحت نسب آنان را مشخصمىكردند. يكى از انگيزههاى مؤلف كتاب عمدة الطالب، چنان كه در اول آنگفته همين بوده است. در كتابهاى انساب، جابجا خاندانهايى را ياد مىكنندكه نسبشان ساختگى است. هدف ديگر، رسيدگى به وضع معيشت آنان و تقسيم خمس كه از سوىخلفا يا مردم پرداخت مىشده ميان آنان، بوده است و بالاخره نوشتن شجرهبراى ايشان. به نظر اينجانب اين منصب كه از سوى خلفاى بنىعباس ابتكار گرديدهجنبه سياسى هم داشته استيعنى نقيبالسادات مراقب حركات سياسىسادات بوده است زيرا هر روز كسى از خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله قيام مىكرد ومزاحم دستگاه خلافت مىگرديد. بارى، ظاهرا تنها راه دستيافتن بر تيرههاى سادات پراكنده در جهان وبر تعداد آنان همين منصب نقابت است كه گفته شد و در اين راه از كتابهاىانساب و از نسبشناسان عصر ما كه در راس آنان مرحوم آيةالله مرعشىقرار داشت و نيز از كتاب مشجرات و طبقات النسابين و ديگر آثار ايشاناعم از آنچه چاپ شده يا نشده استبايد استفاده ببرند. شخصيتهاى برجسته خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله آنچه فهرستوار تاكنون از خاندانهاى سادات در سراسر كشورهاىاسلامى گفته شد، صرفا در بعد كميتسادات بود، اما از لحاظ كيفيت همرسيدگى به وضعيتسادات هر چند فهرستوار، داراى اهميت است. اصولا انتساب به حضرت رسول اكرمصلى الله عليه وآله همانطور كه گفتيم خود مايهافتخار و باعث احترام بود، و همين موقعيتباعث مىشد كه سادات بهمناصب عالى دستيابند و از علم و دانش و ادب و از استعداد كافى بهرهمندشوند. آن احترام و قداستخانوادگى و اين فضل و ادب و استعداد مكتسب ويا فطرى، طبعا موجب برازندگى، سيادت، احترام و بالاخره سبب رياستدينى يا سياسى و يا هر دو در همه جوامع اسلامى مىگرديد. من قبلا گفتم: در سلسلههاى شيوخ طريقت، ملوك و امرا، نقبا و علماىاسلام، شخصيتها و خاندانهاى فراوانى وجود داشته و دارند. اينك به عنواننمونه و همانطور كه گفتم از باب مشت نمونه خروار كسانى يا خاندانهايى ازاين طبقات را نام مىبرم. ملوك و امراء سادات سلسلههاى ملوك و امرا و خلفا از ذريه رسول اكرمصلى الله عليه وآله در تاريخ اسلامفراوان بودهاند و برخى از آنان تاكنون ادامه دارند. مطالعه كيفيت روى كارآمدن آنان نشان مىدهد كه غالبا سيادت و رهبرى دينى آنان در اين امر مؤثربوده است. در كشور مغرب در سال 172، سلسله ادريسيان توسط مولى ادريس اولادريس بن عبداللهبن الحسن برادر كوچك «محمد نفس زكيه» شهيد در 145ه . آغاز شد و تا سال 375، جمعا ده تن از آنان حكومت كردهاند. اولاد واعقاب ايشان به نام ادريسى تاكنون باقى هستند از جمله سلسله «ادريسىسنوسى» چنان كه خواهيم گفت از اعقاب آنان هستند; از اعقاب همينادريسيان دو تيره در آندلس (اسپانياى كنونى) در دوران ملوك الطوايفى بهحكومت رسيدهاند: اول، «بنى حمود» از 407 تا 449 ه 0 جمعا 9 تن در شهر مالقه در ساحلجنوب شرقى آندلس. دوم، «امراى حمودى» در الجزيرة الخضراء ساحل تنگه جبلالطارق، (ازسال 431 تا 450ه 0). پس از ادريسيان، سلسلههاى ديگرى بر مغرب (مراكش) حكمرانىكردهاند كه برخى از آنان مانند موحدين ادعاى سيادت داشتهاند، ولى ثابتنيست، تا برسد به شرفاى حسنى در قرن دهم كه به دو تيره منشعب شدهاند: اول، «شرفاى سعدى حسنى» يا سعديون كه از سال 917 تا 1069 ه 0 درشمال و جنوب مراكش حكمرانى كردهاند. سرسلسله آنان خود را «محمدالمهدى القائم بامرالله» ناميده بود و در سال 923 درگذشته است. دوم، «شرفاى فلالى»: سلسله كنونى كه آنان نيز حسنى هستند سرسلسهايشان محمدبن محمد الشريف معروف به «ابن الشريف» متوفى 1075 قبود و از سال 1041ه . تا شاه حسن (حسن دوم) پادشاه فعلى مغرب سلطنتكردهاند. اين هر دو تيره از اعقاب محمد نفس زكيه برادر ادريس اول هستند،شجره آنان در مسجد نوبنياد كنار قبر ادريس اول، و همچنين در مسجد كبيركه توسط شاه حسن در دارالبيضاء در ساحل بحر اطلس ساخته شده، موجوداست. به نظر مىرسد شاه حسن، نان «سيدى» خود را مىخورد و اينك تنهاسلسله سادات هستند كه قريب چهار قرن سلطنت كردهاند. در كشور ليبى تا قبل از انقلاب سرهنگ قذافى، سلسله سنوسيها سلطنتمىكردند. مؤسس اين سلسله «سيد محمدبن علىالسنوسى الكبيرالادريسى» است كه در الجزاير از خاندان ادريسيان (1202ه) متولد شده وبعدا طى سير علمى، صوفى گشته و در سال 1253 ه در مكه طريقه«سنوسيه» را پىريزى كرد و بعدا به ليبى منتقل شد و در آنجا چند زاويه(خانقاه) بنا كرد كه يكى از آنها در «جغبوب» واقع در مرز مصر است; و تاسال 1314 ه 0 مركز اين فرقه بود و سپس به «زاويه البيضاء» منتقل گرديد.اين سيد رهبرى سياسى و جهاد با لشكر فرانسه را با رهبرى روحانى و مقاممعنوى گرد آورده بود، و در 1276 ه 0 از دنيا رفت. پس از وى همين سمت را فرزندش محمد المهدى به عهده داشت. اوصريحا دعوى مهدويت نداشت، ولى مردم او را مهدى مىدانستند. اصولا ازقرن 18 به بعد در آن مناطق از جمله در سودان انتظار ظهور «مهدى» درمردم قوى بود، لهذا او را و همچنين مهدى سودانى را چنان كه خواهيم گفتمهدى مىدانستند. مهدى سودانى صريحا دعوى مهدويت مىكرد. پس از درگذشت «محمد المهدى» در 1320 فرزندش محمدبن محمدادريس اول و پس از وى فرزندش سيد محمدرضا سنوسى به سلطنترسيدند. تا اين كه به دست قذافى، اين سلسله منقرض گرديد. شرح حال سلسله سنوسيان در كتابى به نام المهدى السنوسى به قلم آقاىمحمد الطيب بن ادريس الاشهب ط طرابلس آمده، در اين كتاب بهگونهاى ازمحمد المهدى توصيف مىشود كه عارفان، علىعليه السلام را وصف مىكنند. و ازاصلاحات و مبارزات وى بسيار سخن رفته است. در كشور مصر و بخشى از افريقاى شرقى و مركزى، چنان كه مىدانيمسلسله خلفاى فاطمى از سال (297 تا 567 ه) جمعا 11 تن خلافت كردند.خلافت آنان با خلافت عباسى بغداد رقابت مىكرد و گاهى نزديك بود بر آنانغلبه كنند. آنان خود را از نسل اسماعيل بن جعفربن محمد مىدانستند هر چنددر بغداد آن نسبت را انكار مىكردند. آنان فرقه اسماعيليه را با چند شعبه وبا فلسفه خاصى بنا نهادند، كه تا كنون بحث درباره آنان ادامه دارد. اگر نسبامامان اسماعيليه را تا عصر حاضر صحيح بدانيم، هم اكنون كريمآقاخان نوهآقاخان بزرگ، چهل ونهمين امام آنان از سادات است، و رهبرى فرقه«آقانيه» را به عهده دارد. ولى صرفنظر از ترديد در نسب خلفاى فاطمى،بعد از «المستعلى» راجع به نسب فرقه «نزاريه» كه همين آقاخانيها باشند،سخن زياد است و در چند مقطع، نسب آنان با ابهام تلقى مىشود. در كشور يمن چند سلسله از امامان زيدى امامت كردهاند: از سال 280 ه0 ائمه رس تا حدود سال 700 ه 0 امامت داشتهاند. مؤسس اين سلسله قاسمبن الحسين رسى است. امامان زيدى صنعاء، از حدود سال 1000 ه 0 امامت داشتند و چند سالقبل طى يك كودتا سقوط كردند، اصولا يمن از روز نخست تمايل بهعلىعليه السلام داشته است مخصوصا در قبيله حمدان هنوز هم اين گرايش باقىاست. در عربستان همانطور كه گفته شد شرفاى حسنى قرنها امارت داشتهاند.تا اين كه آخرين ايشان شريف حسين به دست وهابيها و با كمك انگلستانسقوط كرد. در حالى كه خود او به طمع حكومتبر همه كشورهاى عربى گولانگليس را خورد و با خلافت عثمانى درافتاد. در ايران چند سلسله از سادات، حكمرانى كردهاند: علويان طبرستان ازسادات حسينى از سال 250 تا 316 ه 0 جمعا چهار تن به رسم زيديه، امامتكردهاند. مؤسس اين سلسله حسنبن زيد داعى است، سادات مرعشى و ساداتنواب فرزندان سلطان العلماء خليفه سلطان و سادات ميرداماد از همين تيرههستند. در جنوب ايران سادات سلسله مشعشعيانى از اعقاب حضرت امام موسىكاظمعليه السلام سالها حكومت كردند، مؤسس اين سلسله سيد محمد مشعشع مدعىمهدويتبود. وى پس از نبردهايى با دولتهاى مركزى در سال 861 ه 0 برخوزستان و بخش عمده عراق تدريجا سيطره يافت. مركز حكومت او شهرحويزه بود و در سال 866 ه درگذشت و پس از او فرزندانش حكومت كردند.درباره دعاوى او سخن بسيار است. براى اطلاع بيشتر به كتاب اعلام العرب،عنوان «محمدبن فلاح بن هبةالله» رجوع شود. سلسله صفويه كه ادعاى سيادت داشتند و آنان نيز نسب به حضرتموسىبن جعفرعليه السلام مىرسانيدند از سال (907 تا 1311) جمعا 11 تن بااقتدار بر كل ايران و چند كشور مجاور مانند افغانستان، ماوراءالنهر، تاحدود ارمنستان و گرجستان حكومت كردند. آنان نيز مانند سنوسيهاى ليبى وشرفاى مراكش، در آغاز پيشواى روحانى و داراى طريقهاى از تصوفبودهاند كه جد ايشان صفىالدين اردبيلى مؤسس آن بود و تدريجا به سلطنترسيدند. سرسلسله ايشان شاه اسماعيل صفوى است و شاه سلطان حسينآخرين اين دومان است. باز هم مىتوان امراى ديگر از سادات پيدا كرد كهدر گوشه و كنار ايران حكمرانى كردهاند. در يك كتاب خطى ديدم كه نويسنده آن بر شيخالاسلام دولت عثمانى كهبه عنوان خلافت، حكمرانى مىكردند، احتجاج كرده كه پيغمبرصلى الله عليه وآله گفته است:«الائمة من قريش» صفويه از قريشاند و خلفاى عثمانى قريشى نيستند، پسصفويه اولى به خلافتاند. باز برخى از مورخين نوشتهاند فتحعلى شاه قاجار هم خود را سيدمىدانست و به سادات، پسرعمو خطاب مىكرد. زيرا جده آنان كنيز شاهسلطان حسين بوده كه به جدشان بخشيده بود و او از شاه سلطان حسين حاملهبوده و به اشاره شيخالاسلام گرگان، مرحوم نورمفيدى، با او همبستر نشده تامحمدحسن قاجار، متولد شده ولى خان قاجار او را فرزند خود دانستهاست؟؟ در شبه قاره هند نيز سادات خضرى در حومه دهلى حدود چهل سال ازسال 817 تا سال 849 يا 855 ه حكومت كردهاند. مؤسس آنان سيدى به نامخضرخان از سادات ملتانى بود. مشايخ طريقت از سادات مؤسسين سلسلههاى طريقت و مشايخ آنها غالبا از سادات بوده و هستندمانند: سلسله قادريه كه مؤسس آن شيخ عبدالقادر گيلانى (471-561ه) ازسادات حسينى است اين سلسله در هند، افغانستان، عراق، تا افريقا ميليونهاپيرو دارد. سلسله نعمتاللهى شيعه مذهب، مؤسس آن شاه نعمةالله ولى از ساداتحسينى است، اين طريقه، بعدا به شعب مختلف انشعاب يافت و اكثر پيروانآن در ايران هستند. سلسله (بدويه) در مصر و كشورهاى مجاور آن رواج دارد. مؤسس آنسيد احمد بن على ابوالعباس بدوى حسينى (596-875 ه) است. وى در شهرطنطا واقع ميان قاهره و اسكندريه مدفون است و در زادروز او مصريان ازسراسر مصر، چندين ميليون در طنطا اجتماع مىكنند. اكثر پيروان او در مصرو برخى در سودان و ساير كشورهاى افريقايى هستند. سلسله رفاعيه كه در عراق و مصر و افريقا پيروان فراوان دارد، مؤسسآن طريقه، سيداحمد بن على رفاعى (512-578 ه) از سادات حسينى عراقاست. وى در شهر واسط عراق متولد گرديده است. در حيات خود 180 هزارخليفه در كشورهاى اسلامى داشته است. سلسله سنوسيه كه در افريقا عمدة ميليونها پيرو دارد و قبلا راجع بهمؤسس آن سخن گفتيم. سلسله شعرانيه مؤسس آن سيد احمدبن على الحنفى مصرى (898 -973ه) از اعقاب محمد حنفيه و داراى تاليفات ارزشمندى است. سلسله خلوتيه سودان مؤسس يا يكى از مشايخ آن سيد محمد عثمانميرغنى مالكى مؤلف تاج التفاسير عربى است، شجره وى تا حضرت امامهادىعليه السلام ، امام دهم شيعيان، در مقدمه تفسير وى آمده است. اين خاندان،تاكنون مورد احترام مردم سودان و داراى مريدان فراوان هستند; يكى ازآنان اكنون رقيب سرسخت عمرالبشير رئيس جمهور سودان است، آنان هممانند خاندان مهدى سودانى جامع بين رهبرى معنوى و زعامتسياسىمىباشند. سلسله تجانيه احمدبن محمدبن المختار بن احمد الشريف التجانى(1150 - 1230ه) سرسلسله اين طريقه در مغرب است، اين طريقه بنا به قولآقاى دكتر تجانى صاحب كتاب «ثم اهتديت» حدود يكصد ميليون پيرودارد. در قاهره آقاى شيخ محمد حافظ تجانى، شيخ تجانيه بود و در محلهعباسيه قاهره، زاويه يا خانقاهى را اداره مىكرد و مشهور بود كه بزرگترينمحدثان عصر حاضر است، و من از او اجازه حديث گرفتم و چند سال پيش ازاين مرحوم شد. سلسلههاى طريقت در مصر و سودان در كتابچهاى خواندم كه در مصر 60 طريقه وجود دارد و تمام يا اكثرمشايخ آنان همواره و تاكنون از سادات هستند. برخى از آنان حسنى و برخىحسينى، و برخى از يك طرف حسنى و از سوى ديگر حسينى هستند. و بهنظر مىرسد اين انتساب، ملاك مشروعيت رهبرى آنان است. در سودان طرق متعددى از تصوف وجود دارد كه تقريبا كل اهل سودان رافرا مىگيرند، ولى همه آنها به هفت طريقه اصلى مىرسند و همه آنان عقيدهدارند كه (فيض ربانى) از طريق علىعليه السلام و خاندانش به ايشان افاضهمىگردد. در ميان سلسلههاى تصوف، مؤسس چند سلسله سيد نيستند: مانند سلسهشاذليه كه به ابوالحسن علىبن عبدالله ... شاذلى مغربى (591 - 656ه)مىرسند. ديگر در ايران، طريقه نعمتيه گونآبادى كه مؤسس آن حاج ملاسلطانعلى گونآبادى است و سيد نبوده است. سلسله مولويه تركيه نيز به ملاى رومى، شاعر و عارف معروف (672 ه)مىرسند كه او نيز سيد نبوده است و شايد سلسلههاى «كبرويه» و «چشتيه»هند، چنين باشند. اما سلسله «بكتاشيه» تركيه و سوريه و عراق و آلبانى وديگر كشورها، توسط شخص خراسانى به نام سيد محمد باقر رضوى ازرضويهاى مشهد در قرن 9 يا 10 پايهگذارى گرديده است. علىعليه السلام، رمز تصوف كليه سلسلههاى طريقت، سلسله خود را از طرق مختلف به علىعليه السلاممىرسانند بيشتر از طريق معروف كرخى يكى از اصحاب حضرت رضا و يااز طريق بايزيد بسطامى از اصحاب حضرت صادقعليه السلام و برخى از طريقحسن بصرى به علىعليه السلام مىرسانند. تنها طريقه نقشبنديه از طريق ابوبكر خليفه اول به پيغمبرصلى الله عليه وآله مىرسند. اما سلسله نقشبنديه از طريق بايزيد بسطامى به حضرت صادقعليه السلام و اواز جد مادريش قاسمبن محمدبن ابىبكر و او از پدرش محمد و او از سلمانفارسى و او از ابىبكر به پيغمبرصلى الله عليه وآله مىرسند و در هر حال، يكى از ائمهاهلبيتعليهم السلام در طريق آنان وجود دارد. گويا رشته ديگر نقشبنديه به حسنبصرى و او به علىعليه السلام مىرسد. و در هر حال، اكثريت قريب به تمام طرق تصوف به نحوى سلسله خود رابه علىعليه السلام مىرسانند. شايد سر اين امر، همان حرفى باشد كه دكتر ابوالوفاءتفتازانى، استاد فلسفه و عرفان دانشگاه قاهره و شيخ يكى از طرق تصوفمصر، بنا به نقل كتاب «مع رجال الفكر و الادب فى القاهره» گردآورى آقاىسيد مرتضى رضوى، گفته است: «كه پيغمبرصلى الله عليه وآله فرمود: (انا مدينة العلم وعلى بابها) من شهر دانشم و على در آن شهر است، اين همان علم طريقت وحقيقت است كه ما اهل طريقتبدان قائل هستيم». ملاحظه كنيد اين عقيده بخشى از عقايد شيعيان را دربردارد، زيرا شيعيانعقيده دارند همه احكام و آداب و معارف از طريق علىعليه السلام و خاندانش بهايشان مىرسد و آنچه را دكتر تفتازانى در شرح حديث انا مدينة العلم گفتهاست فقط شامل معارف دين است ولى او و ديگر صوفيان قاهره، سنى هستندو احكام را از طريق يكى از پيشوايان مذاهب اربعه يعنى ابوحنيفه و ديگرانمىگيرند. ضمنا لازم استبگويم كه دكتر تفتازانى هم اكنون «شيخ المشايخ» طرقمصر است. اين سمت نسبتبه طرق صوفيه، مانند شيخ ازهر نسبتبه علماىشرع، يك سمت رسمى است كه از سوى رئيس جمهورى مصر، طى فرمانىبه يكى از مشايخ بزرگ طريقت واگذار مىشود. من در سال 1351 شمسى در سفر علمى يكساله خود به كشورهاى عربىو اسلامى در قاهره با دكتر تفتازانى تماس داشتم. هم در دانشگاه قاهره، و همدر مراسم جشنهاى ميلاد پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله. در خيمه خاص به طريقه او واقعدر ميدان امام حسين قاهره. اين جشنها يك ماه ادامه دارد و نخست از سوى شيخ ازهر طى مراسمىدر مسجد امام حسينعليه السلام افتتاح مىگردد، و ارباب طريقت، هر كدام خيمه يابه تعبير خودشان «سرادقات» در ميدان امام حسين در جوار جامع ازهر وحرم حسينى برپا مىكنند، و شبها شيوخ طريقت، هر كدام، در محل خودمىنشينند و مريدان و ديگر مردم در آن محل اجتماع مىكنند و چاى و شربتمىنوشند و شعرا و مداحان اهلبيتعليهم السلام، به مديحهسرايى و شعرخوانىمىپردازند. اين مراسم يك ماه تمام در آن محل ادامه دارد، و هر شبهزاران تن از مردم قاهره در آنجا گرد مىآيند. همين مراسم، عينا هنگام جشنهاى يكماهه ميلاد سرور آزادگان حضرتامام حسينعليه السلام در همين ميدان برگزار مىشود، زيرا در آنجا راس الحسينمدفون است، اين كار از زمان فاطميين مصر كه طى تشريفاتى سر مباركامام را از عسقلان فلسطين به مصر آوردند و در اين مكان دفن كردند، آغازگرديده است و با اين كه قرنها است كه سلسله فاطميين منقرض شدهاند، آثارو مراسم ايشان باقى است. مصريان، به آن محله «حى الامام الحسين»مىگويند. حرم حسينى و نيز حرم «سيده زينب» هر شب، شاهد حلقههاىصوفيان و ارباب طريقت است كه هر كدام به كيفيتخاصى و با لباس و آدابمخصوصى به ذكر گفتن مىپردازند. شخصيتهاى برجسته ديگر از سادات بسيارى از خاندانهاى علما از فقها و مفسرين و متكلمين و ديگران بهيكى از بزرگان مىرسند. در هند، سيدحامد حسين و برادرش نظامالعلماء وابوالاعلاى مودودى و ابوالحسن ندوى، در ايران و عراق خاندان صدر، كه بهصدرالدين كبير از علماى جبلعامل مىرسند و در طول تاريخ شخصيتهاىبرجستهاى از ميان آنان برخاستهاند مانند مرحوم سيد شرفالدين صاحبكتاب المراجعات و آثار ديگر در لبنان، در عراق مرحوم سيدحسن صدر كهبرخى او را خاتمة المحدثين مىدانند، صاحب تاليفات فراوان از جملهتاسيس الشيعه لعلوم الاسلام و سيد اسماعيل صدر، مرجع تقليد معاصرآخوند خراسانى(1329) و فرزندانش سيد صدرالدين صدر، از مراجع قم(پدر امام موسى صدر) و سيدحيدر از علماى كاظمين، پدر شهيد سيد محمدباقر صدر، اين خاندان در سلسله نسب با خاندان سيد مرتضى و سيدرضىپيوند دارند، و همه از يك طريق به حضرت امام كاظمعليه السلام مىرسند، و نيزمرحوم سيد محمدحسن ميرزاى شيرازى، بزرگ قهرمان تحريم تنباكو وخاندانش از جمله فرزندش يكى از مراجع معاصر سيدابوالحسن اصفهانىبود و از همين خاندان است مرحوم ميرزامهدى شيرازى از مراجع كربلا، ومرحوم سيد عبدالهادى شيرازى از مراجع نجف اشرف. خاندان سيد نعمتالله جزايرى متوفى در 1112ه . و فرزندش سيد عبداللهو نوهاش سيد نورالدين و دهها عالم و دكتر و استاد دانشگاه از اين خاندانبرخاستهاند و به سادات جزايرى شهرت دارند. خاندان بحرالعلوم (1212ه .) كه در نجف و كربلا و ايران و لندن هستند. خاندان شهرستانى ميرزا مهدى شهرستانى از شاگردان وحيد بهبهانى(1206 ه). از اين خاندان نيز دهها عالم و مجتهد و استاد و مهندسبرخاستهاند. از جمله منسوبين اين خاندان مرحوم مصلح كبير سيد هبةالدينشهرستانى است. از شخصيتها و خاندانهاى معروف سادات، خاندان سيدبن طاووس،خاندان ابوالرضا قطب كاشانى، خاندان ميرداماد هستند. از مورخين، مقريزى، احمدبن على حسينى عبيدى صاحب كتاب خطط مصر و شام از اعقاب خلفاى فاطمى يا عبيديين است. از جمله مفسران معروف سيد هاشم بحرانى و علامه طباطبائى از شيعه وسيد محمود آلوسى و سيد ميرغنى و سيد محمد رشيد رضا صاحب تفسيرالمنار، و سيد اسماعيل حقى، صاحب تفسير روحالبيان از اهل سنتاند. از مصلحان و رهبران سياسى و انقلابى كه كتابها راجع به او نوشتهاند وهنوز هم جاى بحث دارد مرحوم سيد جمالالدين حسينى اسدآبادى معروفبه افغانى (1315ه) و نيز ابوالاعلاى مودودى، امير عبدالقادر جزايرى ازسادات حسينى (1222 - 1300ه) كه سالها با ارتش خونخوار فرانسه جنگيد،آيةالله كاشانى و سرور و خاتم همه پيشوايان سياسى از نسل پيغمبرصلى الله عليه وآله، امامبزرگوار امام خمينى رضوانالله تعالى عليه مىباشند. نكته قابل توجه آن كه بيشتر مراجع بزرگ تقليد شيعه در صد ساله اخير،از سادات بودهاند. در سالهاى اخير چند مرجع بزرگ همزمان رهبرى شيعه رابه عهده داشتند كه همه سيد بودند. آيات عظام شيرازى سه تن حكيم،شاهرودى، گلپايگانى، خوئى، ميلانى، حجت، صدر خوانسارى، امام خمينىو ديگران و پيش از آنان، آيةالله اصفهانى، آيةالله قمى، آيةالله بروجردى. نتيجه جايگاه اهل بيتعليهم السلام و اولاد پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله، در بين مسلمين جهان اعماز شيعه و اهل نتبىهمتاست و هيچ خاندانى به اين حد از عظمت و قداستو احترام و داراى اين همه ارزشها و فضائل، به آنان نمىرسند. آنان سرورانو پيشوايان و اركان و استوانههاى جامعه اسلامىاند، مسلمانها در هر ديارچشم به آنان دارند، علم و ادب و سيادت و استقلال را از آنان گرفته ومىگيرند، با اين وصف بسيار بسيار دور از انصاف است كه كسى ازمسلمانها خيال اهانتبه سلسله سادات را در سر بپروراند و به ساحت قدسخاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله اسائه ادب نمايد و اين قولى است كه جملگى برآنند. از اين اصل مسلم مىتوان نتيجه ديگر گرفت كه لزوم محبتبهاهلبيتعليهم السلام، خود يكى از اركان وحدت اسلامى و از مشتركات قطعى همهمذاهب اسلامى است، مانند توحيد و نبوت و قرآن و كعبه و نماز و روزه، بايدوحدت اسلامى را بر محور همين دوستى همگانى به خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله،مستحكم نماييم. امرى كه با دل و عاطفه مسلمانها عموما ارتباط دارد ومانند رشته محكمى همه را با آن خاندان پيوند داده است. تذكر لازم بديهى است كه اين جانب با ذكر سلسله طرق تصوف درصدد اثباتحقانيت آن نيستم، و نبايد از اين نوشته اتخاذ سند شود. بلكه نظر منحصرا برگزارش جايگاه اهل بيتعليهم السلام و سادات در جوامع مسلمان و در بين فرقاسلامى است. كما اين كه صحت و سقم و اثبات اتصال نسبى سادات ياد شده به خاندانپيغمبرصلى الله عليه وآله مورد نظر نيست و چه بسا برخى از سلسلههاى مذكور به اهلبيتعليهم السلام نرسند. نكته مهم ديگرى كه لازم است در اين مقاله يادآور شوم آن است كههمين علاقه شديد فرقههاى متصوفه و طرق گوناگون آن، به علىعليه السلام خصوصاوبه اهل بيت پيغمبرصلى الله عليه وآله عموما و سعى بليغ آنان در ارتباط نسبى و يافرقهاى به علىعليه السلام، خود سدى محكم، در برابر وهابيت است كه بوضوح ديدهمىشود اصل تصوف را مانند اصل تشيع انكار مىكنند، و بلكه درصدد محونام و آثار خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله از اذهان مسلمانان هستند، هم به لحاظ اصلعقيده وهابيت و هم از آن جهت كه سلسله سعوديها رقيب سرسخت اشرافمكه و بالاخص شريفحسين بودند و آن خاندان را كه بيش از هزار سال، درمكه و حجاز به نحوى امارت و سيادت داشتند از ميان بردند. يكى از استادان دانشگاه اهل بيتعليهم السلام اردن (جامعة اهل البيت) كه اخيراتاسيس گرديده به من گفت: «سعوديها پيغام دادند نام «اهل بيت» را از روىدانشگاه برداريد، ما تمام هزينه آن را مىدهيم» كه البته با مخالفت دولتهاشمى اردن مواجه گرديد، زيرا خاندان سلطنتى اردن كه از اعقاب شريفحسين هستند، مانند خاندان سلطنتى مغرب، از انتساب به اهل بيتعليهم السلام براىخود مشروعيت و وجاهت كسب مىكنند، مؤسسه اهلبيتعليهم السلام و نيز دانشگاهاهلبيتعليهم السلام هم ظاهرا به همين منظور تاسيس گرديده است. در سال گذشته در سمينار تقريب اسلامى اردن شركت كردم، شاه حسينبدون خبر قبلى در كنفرانس شركت كرد، و طى سخنرانى خود گفت: بزگترينافتخار من همين انتساب به پيغمبرصلى الله عليه وآله است، در حالى كه حاضران، اكثرا ازاهل سنت و حتى از اباضيه عمان بودند. به نظر مىرسد ميان كشور اردن و مغرب هر دو با كشور سعودى از اينلحاظ يك نوع جبههگيرى عقيدتى - سياسى وجود دارد، و ما مىتوانيم ازاين جبههگيرى كه طبعا آن دو كشور را به نحوى با ايران مرتبط مىسازد بهرهبرگيريم، گرچه مشكل سياسى، با آن دو كشور و آن دو شاه (حسن و حسين)و گرايش آنان به امريكا و اسرائيل مشكل اساسى اين بهرهگيرى سياسىاست. والسلام على من اتبع الهدى محمد واعظ زاده خراسانى پىنوشتها: 1- مقدمه عمدةالطالب ص 16.
[ شنبه چهاردهم دی ۱۳۹۲ ] [ 20:58 ] [ مرتضی نیکزاد ] [ نظر بدهید ]
|
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: دو شنبه 11 / 7 / 1398برچسب:رودزرد , هفتکل , میرسالار , دهدشت , رامهرمز , اهواز , باغملک , ایذه , قم, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
http://mortezanikzaad.blogfa.com/پژوهشکدۀ نسب شناسی نیک زاد
علم انساب در گذر تاريخ
تعريف علم انساب و جايگاه نسب شناسي سادات
ادامه مطلب |
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: دو شنبه 11 / 7 / 1398برچسب:رودزرد , هفتکل , میرسالار , دهدشت , رامهرمز , اهواز , باغملک , ایذه , قم , بردخیمه , پگین , ابولفارس , , ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
به اطلاع کلیه برادران سادات میرسالاری که درهر مکان از ایران ویا خارج از ایران ساکن هستند می رساند که اطلاعات و نام و مشخصات خود و بستگانتان را به ایمیل وبا عضویت در سایت roudzard.loxblog.com رودزرد سادات سادات میرسالاری ویا از هر طریقی که برای شما امکان دارد ارسال نمایید تا در کتاب شجره نامه سادات میرسالاری که در حال چاپ است ثبت نماییم .
مدیر سایت : سید حسینعلی علیزاده ( میرسالاری )
|
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: سه شنبه 29 / 6 / 1398برچسب:رودزرد , میرسالار , سادات , رامهرمز , هفتکل , باغملک, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
شهر الکترونیکی دهدشت http://dehdashtweb.ir سید میر احمد تقوی مقدم ۳۰ مرداد ۱۳۹۳
« سید میر احمد تقوی مقدم» از عالمان برجسته دینی و از رجال سیاسی – مذهبی جنوب کشور و استان کهگیلویه و بویراحمد و موسس حوزه علیمه شهرستان کهگیلویه است که با نام «آمیر احمد» از وی یاد می شود و بیشتر مطالبی که درباره ایشان نوشته شده است بدون پسوند «مقدم» در فامیلی ایشان است. میراحمد تقوی مقدم سال .
ادامه مطلب |
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: جمعه 19 / 6 / 1398برچسب:کهگیلوله و میرسالار , رودزرد , هفتکل , باغملک , رامهرمز , خدیجه , دیشموک , لیکک , خوزستان , ایزه ,کربلایی قاسم علی , بردخیمه , پگین , ابوالفارس, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
با حضور مسئولان و مردم
همایش تکریم امامزاده میرسالار (ع) برگزار شد
به گزارش اتاق خبر شهر الکترونیکی دهدشت و به نقل از خبرگزاری فارس از کهگیلویه، همایش سالانه تکریم امامزادگان عصر امروز و به همت اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان در بقعه متبرکه امامزاده میرسالار(ع) واقع در دیشموک برگزار شد.
در این مراسم که بیست و هشتمین همایش بزرگداشت امامزاده میرسالار بود میهمانان استانی،مسئولان شهرستانی و سادات امامزاده از دیشموک و استانهای همجوار حضور داشتند.
ادامه مطلب |
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: جمعه 19 / 6 / 1398برچسب:میرسالار , رودزرد , هفتکل , باغملک , رامهرمز , خدیجه , دیشموک , لیکک , خوزستان , ایزه ,کربلایی قاسم علی , بردخیمه , پگین , ابوالفارس , شاه نشین, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
http://smsv.blogfa.com صراط صادق
امامزاده عبدالسلام الأسمر - از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) در لیبی خبرگزاری فارس: بار دیگر حادثه دردناک «یومالهدم» تکرار شد، آن هم در حرم «عبدالسلام الاسمر» از معروفترین امامزادگان قاره آفریقا. البته این بار وهابیان سلفی جسارت را به حد اعلای خود رساندند و نبش قبر کردند. به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از فرهنگ نیوز، در سالروز تخریب قبرستان بقیع و شکستن قلب هزاران عاشق اهل بیت(ع) بار دیگر این واقعه هولناک تکرار و عرش الهی به لرزه در آمد. قلب جهان اسلام به ویژه تشیع بار دیگر توسط خنجر وهابیهای سلفی پاره پاره شد و معروفترین امام زاده شمال آفریقا و بزرگترین محل تجمع محبان اهل بیت(ع) در کشور لیبی با خاک یکسان شد. ولی این فاجعه به این جا ختم نشد و وهابیها مزار این امامزاده شریف را تخریب و عمل قبیح نبش قبر را انجام داده و به جسد ایشان جسارتهای بسیاری روا داشتند. حرم «عبدالسلام الاسمر» امامزاده مظلوم از نوادگان کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) به عنوان بزرگترین قطب زیارتی شیعیان در کشور لیبی و شمال آفریقا به حساب میآمد که این واقعه عظیم در آن رخ داده و جهان اسلام را در بهتی عظیم فرو برده است. در این حادثه دردناک 30 نفر از شیعیان لیبی به شهادت رسیده و تعداد 212 نفر نیز مجروح و به بیمارستان منتقل شدهاند، خبرها حاکی از وخیم بودن حال تعداد زیادی از این مجروحان دارد. فشار وهابیها به قدری زیاد بوده است که ترویستها برای نشان دادن قدرت وهابیت در سالروز تخریب بقیع که خود آن نیز در سالروز جسارتی دیگر به قبر ائمه (ع) انجام پذیرفته صورت گرفته است، رسم وهابیها این است که در سالروز
[ جمعه بیستم دی ۱۳۹۲ ] [ 7:41 ] [ سید محمد
|
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: جمعه 11 / 6 / 1398برچسب:رودزرد , هفتکل , میرسالار , دهدشت , رامهرمز , اهواز , باغملک , ایذه , قم, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
پژوهشکده انساب و سادات
حجت الاسلام و المسلمین آقای سید مهدی رجائی
هر روز بجز روزهای تعطیل یک ساعت مانده به اذات مغرب جوابگوی حضوری و تلفنی راجع به شجره نامه سادات و امام زادگان می باشد.
آدرس: خ صفائیه- کوچه ۲۵ – کوچه فرعی سمت چپ- کوچه قائمی سمت راست- جنب پلاک۳۶
تلفن: ۷۸۳۸۱۶۶ – ۰۲۵۱
+ نوشته شده در سه شنبه هفتم آذر ۱۳۹۱ساعت 12:25 توسط سیدمحمد باقـــــــــــــــری
http://kalpoosh1.blogfa.com/
شاخه های اصلی سادات در ایران |
در کشور پهناور ایران شش گروه عمده از سادات وجود دارند . آنها عبارتنداز :
۱- حسنی : از نسل فرزندان امام حسن مجتبی علیه السلام ( ۳ – ۹۵ ق ) ؛ خاندان های علمی بحرالعلوم ، طباطبایی ، حبوبی ، بروجردی ، قاضی ، گلستانه و مدرس از این گروه می باشند .
۲- حسینی : از نسل فرزندان امام علی السجاد علیه السلام ( ۳۸ – ۹۵ ق ) ؛ خاندان های علمی اشکوری ، امامی اصفهانی ، خاتون آبادی ، خامنه ای ، خسرو شاهی ، دستغیب شیرازی ، فاضلی ( هیّالی ) ، طالقا نی ، غرابی ، دشتکی ، زنجانی ، سدهی میردامادی ، شبیری زنجانی ، شهرستانی ، شهیدی ، قائم مقامی ، قزوینی ، کاشانی ، مرعشی ، میرزای شیرازی ، میلانی و هدایتی از این گروه هستند .
۳- محمدی یا محمدیان : که از نسل محمد اکبر معروف به حنفیه ( ۱۵ یا ۱۸ – ۸۴ ق ) بوده و خود شاخه ای از سادات علوی محسوب می شوند خاندان عقیلی اصفهانی جزو این دسته است .
ساداتی نیزدر کشور عراق وجود دارند که منسوب به حضرت عباس علیه السلام هستند .
۴- موسوی : از نسل فرزندان امام موسی کاظم علیه السلام ( ۱۲۸ – ۱۸۳ ق ) ؛ خاندان های علمی آیت اللهی شیرازی ، آیت اللهی یزد ، اصفهانی ، بجنوردی ، بهبهانی ، جزایری ،آلبوشوکه ، حرمشاهی ، خمینی ، خوانساری ، زنجانی ، شهرستانی ، شیرازی ، صدر ، کشفی ،گلپایگانی ، مشعشعی و میرلوحی از این دسته اند .
۵- رضوی یا رضویان : از نسل محمد الاعرج بن احمد بن موسی مبرقع ( ۲۱۸- ۲۹۶ق ) فرزند امام محمد تقی ملقب به جواد الائمه علیه السلام ( ۱۹۵ – ۲۲۰ ق ) ؛ خاندان های علمی قصیر ، مدرس رضوی و ناظری جزو این قسم هستند .
این خانواده ها نیز جزء سادات حساب میشوند .
۶- هاشمی : از نسل عقیل و جعفر از فرزندان ابو طالب علیه السلام ؛ خاندان جعفری و وزینبی از این گروه هستند .
ج – خاندان های سادات ایرانی
در ایران برطبق یافته های میدانی و کتابخانه ای بیش از ۱۵۰ خاندان سادات وجوددارد . هریک از خاندان های سادات درتخت یکی ازشش گروه مذکور در فوق قرار می گیرند .
|
|
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: جمعه 11 / 6 / 1398برچسب:رودزرد , هفتکل , میرسالار , دهدشت , رامهرمز , اهواز , باغملک , ایذه , قم, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
به اطلاع کلیه سادات جلیل القدر بخصوص سادات میرسالاری می رساند
مراسم و سمینار تجلیل از امامزاده میرسالار در تاریخ جمعه 1393/6/14
بنا به نوشته وبلاگ سید کاظم مطلوبی فر ( میرسالاری )
از جمله برنامه های این مراسم : سخنرانی . رونمایی ونصب تابلوی 8 متری درب ورودی حضرت امامزاده میرسالار (ع)-
کلنگ زنی 30 باب زایر سرابا حضور مسئولین استانی - رونمایی از کتاب همنشینان مهتاب (شهدای سادات میرسالاری)-
|
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: دو شنبه 8 / 6 / 1398برچسب:میرسالار , رودزرد , هفتکل , باغملک , رامهرمز , خدیجه , دیشموک , لیکک , خوزستان , ایزه ,کربلایی قاسم علی , بردخیمه , پگین , ابوالفارس, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
برادر عزیز حاج فریدون اسمی پور( فضای پشت سر رودزرد سادات ) پس از آبگیری سد جره به زیر آب رفتن خانه های نوادگان مرحوم سید علی محمد فرزند مرحوم سید اسدالله فرزند مرحوم سید عزیزبزرگ
برداشت عکس از http://haftkel.com/news/images/stories/aa%20fraidoon.jpg
نفر دوم ایستاده از سمت راست حاج فریدون اسمی پور . نفرپنجم سید هدایت سالاری فرزند سید مظلوم سالاری فرزند سید اسماعیل از سادات میرسالاری ساکن رودزرد سادات و دره اهوازی و هفتکل
برداشت عکس از http://haftkel.com/news/images/stories/behzadi%2091.jpg
ادامه مطلب |
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: پنج شنبه 9 / 5 / 1398برچسب:میرسالار , رودزرد , هفتکل , باغملک , رامهرمز , خدیجه , دیشموک , لیکک , خوزستان , ایزه ,کربلایی قاسم علی , بردخیمه , پگین , ابوالفارس ، شاه نشین, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
ادامه مطلب |
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: جمعه 8 / 5 / 1398برچسب:میرسالار , رودزرد , هفتکل , باغملک , رامهرمز , خدیجه , دیشموک , لیکک , خوزستان , ایزه ,کربلایی قاسم علی , بردخیمه , پگین , ابوالفارس, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
مراسم دعای عرفه سمت چپ برادر سالاری (با عینک )
|
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: شنبه 17 / 4 / 1398برچسب:میرسالار , رودزرد , هفتکل , باغملک , رامهرمز , خدیجه , دیشموک , لیکک , خوزستان , ایزه ,کربلایی قاسم علی, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
ادامه مطلب |
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: پنج شنبه 22 / 3 / 1398برچسب:میرسالار , رودزرد , هفتکل , باغملک , رامهرمز , خدیجه , دیشموک , لیکک , خوزستان , ایزه ,کربلایی قاسم علی, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
ادامه مطلب |
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: پنج شنبه 20 / 3 / 1398برچسب:میرسالار , رودزرد , هفتکل , باغملک , رامهرمز , خدیجه , دیشموک , لیکک , خوزستان , ایزه ,کربلایی قاسم علی, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
۱۳۹۲/۹/۹ - ساعت 11:02:28
«شما چه کسی هستید؟» روایت پیادهروی اربعین/ «قصههای ناخوانده» روایت عدم مشارکت شیعیان عراق در جنگ تحمیلی
ادامه مطلب |
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: پنج شنبه 15 / 3 / 1398برچسب:میرسالار , رودزرد , هفتکل , باغملک , رامهرمز , خدیجه , دیشموک , لیکک , خوزستان , ایزه ,کربلایی قاسم علی, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
ادامه مطلب |
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: شنبه 6 / 3 / 1398برچسب:میرسالار , رودزرد , هفتکل , باغملک , رامهرمز , خدیجه , دیشموک , لیکک , خوزستان , ایزه ,کربلایی قاسم علی, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
ادامه مطلب |
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری)
׀ تاریخ: شنبه 6 / 3 / 1398برچسب:میرسالار , رودزرد , هفتکل , باغملک , رامهرمز , خدیجه , دیشموک , لیکک , خوزستان , ایزه, ׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
|
صفحه قبل 1 3 4 5 ... 13 صفحه بعد
|